وقتی برادر دوستت بود ...
وقتی برادر دوستت بود ...
پارت ششم
_______
ویو ا.ت
رو مبل نشسته بودم و منتظر بودم بکهیون بیاد ...اون شیفت شب بیمارستان بود و وقتی من اومدم خونش نبود ...همینجوری نشسته بودم که در باز شد و یه نفر اومد داخل ...نگاهی انداختم بکهیون بود
بکهیون@: عع ...ا.ت ؟؟...اینجا چیکار میکنی ؟! ا.ت؟! چرا بغض کردی ؟
سریع سمت ا.ت اومد و سرش رو با دستش بالا آورد
@ا.ت عزیزم ببین منو ...کسی اذیتت کرده ؟!...ببینم اون پسره که رو مخت بود ؟!...جونگکوک ؟!...ببین ا.ت ...هوفف بیا بغلم عزیزم ...دیگه نبینم گریه کردی ها باشه؟؟...بیا اصلا من عذر خواهی میکنم خب ...حیف نیست الکی اشک بریزی ؟!
+ا،اون میخواست بهم دست بزنه (بغض رو به گریه)
@چ،چی؟!...کی ؟! ...ا.ت بهم بگو کی خواست بهت دست بزنه ؟!
+ج،جو،جونگکوک اون...(گریه)
@آهه عزیزم بیا بغلم خب ؟!...خودم آدمش میکنم باشه ؟! تا هروقت خواستی اینجا بمون ...حالا پاشو ...پاشو بریم یه چی بخوریم که من آنقدر گشنمه که میام الان همه رو میخورم
+(خنده)...باشه بریم
رفتن و میز غذا رو آماده کردن و رامیون خوردن ........
داشتند با هم حرف میزدن که در زده شد
@میرم ببینم کیه
بکهیون سمت در رفت که ...
ویو جونگکوک
با دادی که یونا زد همه برگشتند من رو نگاه کردند و سریع رفتیم بالا
_چیشده یونا؟!
#یونا:مردیکه عوضییی ....چ،چطوز تونستی ها ...هااا ؟!(داد)
نامجون:یونا ....چی شده بگو دیگه
#بیاید خودتون نگاه کنید چیشده
دوربین های اتاق ا.ت رو نشان داد
ویو دوربین (😂)همون فلش بک حساب میشه
جونگکوک سمت ا.ت میرفت
+گفتم نیا نزدیک
_بیب...اذیت نکن دیگه
ا.ت رو روی تخت انداخت و میخواست ل،ب شو روی ل،،ب های ا.ت بزاره که...
که گلدان داخل دست ا.ت خورد تو سر کوک و باعث شد کوک سرگیجه بگیره و بیافته
سریع بلند شد
+جونگکوک شی...آیشش خدایاا
پایان فلش بک
#تو چه غلطی کردی هااا !!
_م،من ...یادم نمیاد من ...
جیمین:من دیدم
همه:چی؟!
جیمین:من دیدم و شنیدم که صدای داد های ا.ت میاد وقتی رو تخت کوک رو نگاه کردم نبود پس ....فکر کردم که کوک باعث اینکار شده ...برای همین بلند شدم و رفتم اتاق ا.ت و این صحنه رو دیدم ...به ا.ت کمک کردم و کوک رو بردم تو اتاق و با ا.ت یکم صحبت کردم
#خدا لعنتت کنه کوکک
_م،من ....آیشش خدایا ...
نامجون:همین الان میری خونه دوست ا.ت و ازش عذرخواهی میکنی ...فهمیدی ؟!
_اما ...
# فهمیدییی؟! (داد)
_اره ...فهمیدم
یونا آدرس خونه بکهیون رو داد به کوک و کوک سمت آدرس حرکت کرد (تنهایی)
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
جلو در خونه بود ...یعنی باید واقعا در میزد ؟!...با اینکارش مطمئنا ا.ت خیلی عصبانیه .... بالاخره در زد که بکهیون در رو باز کرد
بقیه تو کامنت !
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK#fake
پارت ششم
_______
ویو ا.ت
رو مبل نشسته بودم و منتظر بودم بکهیون بیاد ...اون شیفت شب بیمارستان بود و وقتی من اومدم خونش نبود ...همینجوری نشسته بودم که در باز شد و یه نفر اومد داخل ...نگاهی انداختم بکهیون بود
بکهیون@: عع ...ا.ت ؟؟...اینجا چیکار میکنی ؟! ا.ت؟! چرا بغض کردی ؟
سریع سمت ا.ت اومد و سرش رو با دستش بالا آورد
@ا.ت عزیزم ببین منو ...کسی اذیتت کرده ؟!...ببینم اون پسره که رو مخت بود ؟!...جونگکوک ؟!...ببین ا.ت ...هوفف بیا بغلم عزیزم ...دیگه نبینم گریه کردی ها باشه؟؟...بیا اصلا من عذر خواهی میکنم خب ...حیف نیست الکی اشک بریزی ؟!
+ا،اون میخواست بهم دست بزنه (بغض رو به گریه)
@چ،چی؟!...کی ؟! ...ا.ت بهم بگو کی خواست بهت دست بزنه ؟!
+ج،جو،جونگکوک اون...(گریه)
@آهه عزیزم بیا بغلم خب ؟!...خودم آدمش میکنم باشه ؟! تا هروقت خواستی اینجا بمون ...حالا پاشو ...پاشو بریم یه چی بخوریم که من آنقدر گشنمه که میام الان همه رو میخورم
+(خنده)...باشه بریم
رفتن و میز غذا رو آماده کردن و رامیون خوردن ........
داشتند با هم حرف میزدن که در زده شد
@میرم ببینم کیه
بکهیون سمت در رفت که ...
ویو جونگکوک
با دادی که یونا زد همه برگشتند من رو نگاه کردند و سریع رفتیم بالا
_چیشده یونا؟!
#یونا:مردیکه عوضییی ....چ،چطوز تونستی ها ...هااا ؟!(داد)
نامجون:یونا ....چی شده بگو دیگه
#بیاید خودتون نگاه کنید چیشده
دوربین های اتاق ا.ت رو نشان داد
ویو دوربین (😂)همون فلش بک حساب میشه
جونگکوک سمت ا.ت میرفت
+گفتم نیا نزدیک
_بیب...اذیت نکن دیگه
ا.ت رو روی تخت انداخت و میخواست ل،ب شو روی ل،،ب های ا.ت بزاره که...
که گلدان داخل دست ا.ت خورد تو سر کوک و باعث شد کوک سرگیجه بگیره و بیافته
سریع بلند شد
+جونگکوک شی...آیشش خدایاا
پایان فلش بک
#تو چه غلطی کردی هااا !!
_م،من ...یادم نمیاد من ...
جیمین:من دیدم
همه:چی؟!
جیمین:من دیدم و شنیدم که صدای داد های ا.ت میاد وقتی رو تخت کوک رو نگاه کردم نبود پس ....فکر کردم که کوک باعث اینکار شده ...برای همین بلند شدم و رفتم اتاق ا.ت و این صحنه رو دیدم ...به ا.ت کمک کردم و کوک رو بردم تو اتاق و با ا.ت یکم صحبت کردم
#خدا لعنتت کنه کوکک
_م،من ....آیشش خدایا ...
نامجون:همین الان میری خونه دوست ا.ت و ازش عذرخواهی میکنی ...فهمیدی ؟!
_اما ...
# فهمیدییی؟! (داد)
_اره ...فهمیدم
یونا آدرس خونه بکهیون رو داد به کوک و کوک سمت آدرس حرکت کرد (تنهایی)
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
جلو در خونه بود ...یعنی باید واقعا در میزد ؟!...با اینکارش مطمئنا ا.ت خیلی عصبانیه .... بالاخره در زد که بکهیون در رو باز کرد
بقیه تو کامنت !
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK#fake
۵.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.