خون آشام عزیز (37)
خیلی خسته بودیم هم پاهامون درد میکرد هم نای ادامه دادن نداشتیم..
تهیونگ: چقدر دیگه میرسیم...
جونگکوک: نمیدونم هنوز باید بریم..
تهیونگ: من خسته شدم..
جونگکوک: چاره ای نیست باید بریم..
تهیونگ:( پاش پیچ میخوره و میوفته) اخ..اوخ اوخ..
جونگکوک: چیشد.. خوبی؟
تهیونگ: هیچی فقط پام پیچ خورد.. خوبم.. اخ اخ اخ..
جونگکوک: مچ پات پیچ خورده اینجوری که نمیتونیم ادامه بدیم..
تهیونگ: من نمیتونم بیام خودت برو..
جونگکوک: نمیتونم همین طوری ولت کنم.. بیا رو کولم..
تهیونگ: اما..
جونگکوک: سوار شو..
تهیونگ: باش..
تهیونگ رو کول کردم. مچ پاش بد جور پیچ خورده بود و نمیتونست راه بیاد چون درد میکرد. زیاد راه نمونده بود. از طریق بوی جیمین راه خونه رو پیدا میکردم . بلاخره بعد از یه مسیر طولانی رسیدیم خونه. ..
تهیونگ: بلاخره رسیدیم... هوراااااا
جونگکوک: بدجور کمرم درد میکنه..
تهیونگ: ببخشید زیادی سنگینم..
جونگکوک: عیب نداره..
جیمین: ها.. تهیونگو جونگکوک برگشتن.. شما دو تا کجا بودین..
جونگکوک: داستانش درازه..
جیمین: تهیونگ چیشده..
تهیونگ: هیچی فقط پام پیچ خورده..
جیمین: بزار کمک کنم..
جونگکوک: خودم میارمش...
جیمین: برید استراحت کنید بعدش برید پیش مربی و همچی رو بهش توضیح بدین..
تهیونگ: خدایا کاشکی اون گرگه منو میخورد تا جواب مربی ندم..
جونگکوک: راه رو باز کنید..
تا توی اتاق تهیونگ رو کول کردم بعدش رفتم یه دوش گرفتم و بعد مربی اومد پای تهیونگ رو معاینه کنه. چیز خاصی نبود فقط پاش پیچ خورده بود. برا همین مچ پای تهیونگ رو بست تا خوب بشه. بعد از یه استراحت بلند رفتم پیش مربی و ازم توضیح خواست..
مربی: تو چطور توی جنگل سر در اوردی تو که با ما نبودی..
جونگکوک: حوصلم سر رفت خواستم یه دور بزنم که گم شدم..
مربی: میخواستی توی جنگل به اون بزرگی قدم بزنی؟
جونگکوک: مشکلش چیه..
مربی: باید خب بدونی جنگل جای خطرناکیه درسته قشنگه ولی خطرناکه.. چطوری تهیونگ رو پیدا کردی..
جونگکوک: به طور اتفاقی دیدمش بعدش باهم راه افتادیم..
مربی: باهام رو راست باش..
جونگکوک: همش همین بود..من خستم میخوام برم بخوابم.. شبتون متعالی..
مربی: بسیار خوب میتونی بری..
از اتاق مربی خارج شدم . داشتم میرفتم طبقه ی بالا که جیمین منو گرفت..
جیمین: باید حرف بزنیم..
جونگکوک: چیه..
جیمین: راستشو بگو تو جنگل چیکار میکردی . . دنبال اون شخص بودی؟
از حرفش تعجب کردم.. اون از کجا میدونست..
تهیونگ: چقدر دیگه میرسیم...
جونگکوک: نمیدونم هنوز باید بریم..
تهیونگ: من خسته شدم..
جونگکوک: چاره ای نیست باید بریم..
تهیونگ:( پاش پیچ میخوره و میوفته) اخ..اوخ اوخ..
جونگکوک: چیشد.. خوبی؟
تهیونگ: هیچی فقط پام پیچ خورد.. خوبم.. اخ اخ اخ..
جونگکوک: مچ پات پیچ خورده اینجوری که نمیتونیم ادامه بدیم..
تهیونگ: من نمیتونم بیام خودت برو..
جونگکوک: نمیتونم همین طوری ولت کنم.. بیا رو کولم..
تهیونگ: اما..
جونگکوک: سوار شو..
تهیونگ: باش..
تهیونگ رو کول کردم. مچ پاش بد جور پیچ خورده بود و نمیتونست راه بیاد چون درد میکرد. زیاد راه نمونده بود. از طریق بوی جیمین راه خونه رو پیدا میکردم . بلاخره بعد از یه مسیر طولانی رسیدیم خونه. ..
تهیونگ: بلاخره رسیدیم... هوراااااا
جونگکوک: بدجور کمرم درد میکنه..
تهیونگ: ببخشید زیادی سنگینم..
جونگکوک: عیب نداره..
جیمین: ها.. تهیونگو جونگکوک برگشتن.. شما دو تا کجا بودین..
جونگکوک: داستانش درازه..
جیمین: تهیونگ چیشده..
تهیونگ: هیچی فقط پام پیچ خورده..
جیمین: بزار کمک کنم..
جونگکوک: خودم میارمش...
جیمین: برید استراحت کنید بعدش برید پیش مربی و همچی رو بهش توضیح بدین..
تهیونگ: خدایا کاشکی اون گرگه منو میخورد تا جواب مربی ندم..
جونگکوک: راه رو باز کنید..
تا توی اتاق تهیونگ رو کول کردم بعدش رفتم یه دوش گرفتم و بعد مربی اومد پای تهیونگ رو معاینه کنه. چیز خاصی نبود فقط پاش پیچ خورده بود. برا همین مچ پای تهیونگ رو بست تا خوب بشه. بعد از یه استراحت بلند رفتم پیش مربی و ازم توضیح خواست..
مربی: تو چطور توی جنگل سر در اوردی تو که با ما نبودی..
جونگکوک: حوصلم سر رفت خواستم یه دور بزنم که گم شدم..
مربی: میخواستی توی جنگل به اون بزرگی قدم بزنی؟
جونگکوک: مشکلش چیه..
مربی: باید خب بدونی جنگل جای خطرناکیه درسته قشنگه ولی خطرناکه.. چطوری تهیونگ رو پیدا کردی..
جونگکوک: به طور اتفاقی دیدمش بعدش باهم راه افتادیم..
مربی: باهام رو راست باش..
جونگکوک: همش همین بود..من خستم میخوام برم بخوابم.. شبتون متعالی..
مربی: بسیار خوب میتونی بری..
از اتاق مربی خارج شدم . داشتم میرفتم طبقه ی بالا که جیمین منو گرفت..
جیمین: باید حرف بزنیم..
جونگکوک: چیه..
جیمین: راستشو بگو تو جنگل چیکار میکردی . . دنبال اون شخص بودی؟
از حرفش تعجب کردم.. اون از کجا میدونست..
- ۲.۸k
- ۲۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط