منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:37
جون جدت یه شربتی برات بیارم از دستشویی سیر نشی.
رفتم داخل اشپزخونه.
ات:سلام قرص اسـ..ـهـ...ـا..ل میخاستم
اش.ز:برا چی؟
ات:چون یکی رو مخمه میخام اصلا تو مراسم نباشهـ
اش.ز:ولی ما حقشو نداریم
ات:لوت نمیدم ببین مثل ادم بده وگرنه من خاهر دامادم اخراجت میکنم.
اش.ز:ب...باشه
بهم داد که لبخندی زدم
ات:افرین...حالا بزن به چاک
قرصو گذاشتم کنار قرصا و یه شربت درست کردم.
بدون اینکه بفهمم کدوم قرصه ریختم تو شربت
ویو سوم شخص
و بله قرص تـ...ـحـ..ـر..یـ..ـک کننده ریخت😂👌
ویو ات.
شربتو بردم و بهش دادم لبخندی زدمو گفتم:
ات:نوش جونت گوشت خونت زهرمارت شه بخوری فلج شی بعد ویلچر نباشه وسط جمع بیوفتی زمین
جونگکوک:/
ات:هیح شوخی بود نوش جونت
بعد لبخند فیکی زدم و رفتم پیش عروس و دوماد.
ات:داداشی شاباش نمیدی؟
جیمین:چی؟
ات:شاباش دیگه؟شاباش نمیدونی چیه؟شاباش شاباش بزن رو لباش شاباش شاباش بزن رو لباش یه امشبو بزن و برقص...
جیمین:باشه حالا شعر نخون
ات:هیح
جیمین:خونه میدم اینجا نگن گدا گشنه ای
چشامو تو حدقه چرخوندم و گفتم
ات:عزیز دلم خودشون انقد گداگشنن برای غذا خوردن اومدن اینجا
جیمین:باشه برو طبقه بالا تو اتاق شماره 2 یکم کوفتی برا خودت بردار
دستمو بوسیدم و الکی فوت کردم.
اول نگاهی به جونگکوک کردم.
اینکه تا الان باید امان توالت به کسی نمیداد چرا فقط کراواتشو شل میکنه.
اصلا به من چه.
رفتم بالا تو اتاق در کشو رو باز کردم و کمی پول برداشتم که با صدای باز شدن در سمت شخص چرخیدم و با دیدن جونگکوک پولام افتادن
ات:اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:تو شربتم قرص تـ...ـحـ..ـر..یـ..ـک کننده اه ریختی؟
ات:حالا از ماتریکس خارج نشو به ولا قرص ا..سـ...ـهـ...ـا..ل ریختم.
جونگکوک:هع حالا که ریختی خودتم باید ارومم کنی.
چشام گرد شد که....
پارت:37
جون جدت یه شربتی برات بیارم از دستشویی سیر نشی.
رفتم داخل اشپزخونه.
ات:سلام قرص اسـ..ـهـ...ـا..ل میخاستم
اش.ز:برا چی؟
ات:چون یکی رو مخمه میخام اصلا تو مراسم نباشهـ
اش.ز:ولی ما حقشو نداریم
ات:لوت نمیدم ببین مثل ادم بده وگرنه من خاهر دامادم اخراجت میکنم.
اش.ز:ب...باشه
بهم داد که لبخندی زدم
ات:افرین...حالا بزن به چاک
قرصو گذاشتم کنار قرصا و یه شربت درست کردم.
بدون اینکه بفهمم کدوم قرصه ریختم تو شربت
ویو سوم شخص
و بله قرص تـ...ـحـ..ـر..یـ..ـک کننده ریخت😂👌
ویو ات.
شربتو بردم و بهش دادم لبخندی زدمو گفتم:
ات:نوش جونت گوشت خونت زهرمارت شه بخوری فلج شی بعد ویلچر نباشه وسط جمع بیوفتی زمین
جونگکوک:/
ات:هیح شوخی بود نوش جونت
بعد لبخند فیکی زدم و رفتم پیش عروس و دوماد.
ات:داداشی شاباش نمیدی؟
جیمین:چی؟
ات:شاباش دیگه؟شاباش نمیدونی چیه؟شاباش شاباش بزن رو لباش شاباش شاباش بزن رو لباش یه امشبو بزن و برقص...
جیمین:باشه حالا شعر نخون
ات:هیح
جیمین:خونه میدم اینجا نگن گدا گشنه ای
چشامو تو حدقه چرخوندم و گفتم
ات:عزیز دلم خودشون انقد گداگشنن برای غذا خوردن اومدن اینجا
جیمین:باشه برو طبقه بالا تو اتاق شماره 2 یکم کوفتی برا خودت بردار
دستمو بوسیدم و الکی فوت کردم.
اول نگاهی به جونگکوک کردم.
اینکه تا الان باید امان توالت به کسی نمیداد چرا فقط کراواتشو شل میکنه.
اصلا به من چه.
رفتم بالا تو اتاق در کشو رو باز کردم و کمی پول برداشتم که با صدای باز شدن در سمت شخص چرخیدم و با دیدن جونگکوک پولام افتادن
ات:اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:تو شربتم قرص تـ...ـحـ..ـر..یـ..ـک کننده اه ریختی؟
ات:حالا از ماتریکس خارج نشو به ولا قرص ا..سـ...ـهـ...ـا..ل ریختم.
جونگکوک:هع حالا که ریختی خودتم باید ارومم کنی.
چشام گرد شد که....
۱۱.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.