پارت۳
پارت۳
(مکالمه بادیگارد و کوک)
بادیگارد:قربان متاسفانه یه خبر بد براتون دارم
کوک:چیشده؟
بادیگارد:همسرتون رو با یه پسر دیگه دیدیم که داشتن همو می.بوسیدن و میخوان شما رو ورشکسته کنن ازشون فیلم و عکس هم گرفتم
کوک:فیلم و عکسارو برام بفرست
بادیگارد:چشم قربان
(بادیگارد فیلم رو برای کوک میفرسته فیلم یونا و دوست پسرش جیهون)
یونا:دیگه چند وقت دیگه میتونیم به هدفمون برسیم
جیهون:آره عز.یزم خوب پسره رو تیغ زدی واقعا با چند تا عکس گول خورد
یونا:اوهوم
جیهون:مواظب باش بهت شک نکنه
یونا:باشه
پایان ویدئو
کوک ویو:ای وای بر من که ات رو به خاطر چند تا عکس ول کردم صبر کن دارم برات یونا تو پاتو بزاری تو این خونه من میدونم و تو زنگ میزنه به بادیگارد و بهش میگه هم پسره هم یونا رو میارین عمارت
کوک، یونا و جیهون رو برده تو اتاق ش.ک.ن.ج.ه
یونا وقتی کوک رو میبینه میگه
یونا:کوک بیا نجاتم بده من این پسره رو نمیشناسم
کوک:یونا خسته نشدی انقدر دروغ گفتی
یونا:من دروغ نمیگم
کوک:الان یه درسی به تو و دوست پسرت بدم که تا عمر دارین فراموش نکنین
(خلاصه کوک یونا و جیهون رو کلی ش.ک.ن.ج.ه میده و بعد پرتشون میکنه بیرون و کوک کلی دنبال ات میگرده اما نمیتونه ات رو پیدا کنه و چند هفته بعد مریض میشه و به بیمارستانی میره کع از قضا ات هم توش کار میکرده)
منشی بیمارستان:بفرمایید اسمتون
کوک:جئون جونگکوک
منشی بیمارستان:چه علائمی دارید؟
کوک:سردرد،بدن درد و.....
منشی بیمارستان:بفرمایید اون اتاق سمت چپی که دکتر معاینهتون کنه
کوک:ممنون
کوک ویو:وقتی درو باز کردم دیدم ات نشسته و داره چند تا برگه رو امضا میزنه سرش پایین بود و گفت
ات:بفرمایید بشینید
کوک بدون هیچ حرفی نشست
ات:اسمتون
کوک:جئون جونگکوک
ات یهو سرش رو بالا آورد و منو دید تعجب کرد اما به روی خودش نیاورد
ات:علائمتون چیه
کوک:علائم رو توضیح میده
ات:بدن درد هم دارید؟
کوک:بله
ات:کدوم قسمت از بدنتون بیشتر درد میکنه
کوک:قلبم
ات:چند وقته که قلبتون درد میکنه؟
کوک:از وقتی فهمیدم عکسا فتوشاپ بوده و تو رفتی
ات:آقای جئون لطفا بحث زندگی رو در محل کاری وسط نکشید
کوک:ات لطفا برگرد من پشیمونم(با بغض)
ات:متاسفانه نمیتونم
کوک:چرا؟
ات:چون دیگه دوستت ندارم
کوک ناراحت میشه و دیگه چیزی نمیگه ات هم نسخه رو به کوک میده و کوک هم میره
(مکالمه بادیگارد و کوک)
بادیگارد:قربان متاسفانه یه خبر بد براتون دارم
کوک:چیشده؟
بادیگارد:همسرتون رو با یه پسر دیگه دیدیم که داشتن همو می.بوسیدن و میخوان شما رو ورشکسته کنن ازشون فیلم و عکس هم گرفتم
کوک:فیلم و عکسارو برام بفرست
بادیگارد:چشم قربان
(بادیگارد فیلم رو برای کوک میفرسته فیلم یونا و دوست پسرش جیهون)
یونا:دیگه چند وقت دیگه میتونیم به هدفمون برسیم
جیهون:آره عز.یزم خوب پسره رو تیغ زدی واقعا با چند تا عکس گول خورد
یونا:اوهوم
جیهون:مواظب باش بهت شک نکنه
یونا:باشه
پایان ویدئو
کوک ویو:ای وای بر من که ات رو به خاطر چند تا عکس ول کردم صبر کن دارم برات یونا تو پاتو بزاری تو این خونه من میدونم و تو زنگ میزنه به بادیگارد و بهش میگه هم پسره هم یونا رو میارین عمارت
کوک، یونا و جیهون رو برده تو اتاق ش.ک.ن.ج.ه
یونا وقتی کوک رو میبینه میگه
یونا:کوک بیا نجاتم بده من این پسره رو نمیشناسم
کوک:یونا خسته نشدی انقدر دروغ گفتی
یونا:من دروغ نمیگم
کوک:الان یه درسی به تو و دوست پسرت بدم که تا عمر دارین فراموش نکنین
(خلاصه کوک یونا و جیهون رو کلی ش.ک.ن.ج.ه میده و بعد پرتشون میکنه بیرون و کوک کلی دنبال ات میگرده اما نمیتونه ات رو پیدا کنه و چند هفته بعد مریض میشه و به بیمارستانی میره کع از قضا ات هم توش کار میکرده)
منشی بیمارستان:بفرمایید اسمتون
کوک:جئون جونگکوک
منشی بیمارستان:چه علائمی دارید؟
کوک:سردرد،بدن درد و.....
منشی بیمارستان:بفرمایید اون اتاق سمت چپی که دکتر معاینهتون کنه
کوک:ممنون
کوک ویو:وقتی درو باز کردم دیدم ات نشسته و داره چند تا برگه رو امضا میزنه سرش پایین بود و گفت
ات:بفرمایید بشینید
کوک بدون هیچ حرفی نشست
ات:اسمتون
کوک:جئون جونگکوک
ات یهو سرش رو بالا آورد و منو دید تعجب کرد اما به روی خودش نیاورد
ات:علائمتون چیه
کوک:علائم رو توضیح میده
ات:بدن درد هم دارید؟
کوک:بله
ات:کدوم قسمت از بدنتون بیشتر درد میکنه
کوک:قلبم
ات:چند وقته که قلبتون درد میکنه؟
کوک:از وقتی فهمیدم عکسا فتوشاپ بوده و تو رفتی
ات:آقای جئون لطفا بحث زندگی رو در محل کاری وسط نکشید
کوک:ات لطفا برگرد من پشیمونم(با بغض)
ات:متاسفانه نمیتونم
کوک:چرا؟
ات:چون دیگه دوستت ندارم
کوک ناراحت میشه و دیگه چیزی نمیگه ات هم نسخه رو به کوک میده و کوک هم میره
۹.۴k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.