پارت227
#پارت227
_همش پای خودم!
فرشید کنترل تلویزیون را برداشت و به طرف عاطفه گرفت .
_میوه بخور ، تلویزیون ببین من غذا آماده کنم!
عاطفه کنترل را گرفت .
_بیام کمک؟
فرشید: نه لازم نی تو بشین!
فرشید به طرف آشپزخانه رفت که روزبه در را باز کرد و یاالله گویان وارد خانه شد.
_سلام ب اهل خانه!
عاطفه با شنیدن صدای روزبه بلند شد .
_سلام آقا روزبه!
روزبه_به سلام عاطفه خانوم خوبی؟؟
عاطفه _مرسی ممنون!
روزبه ب دنبال فرشید نگاهش را چرخاند در آشپزخانه دیدش!
_خسته نباشی فری!
فرشید_خسته نباشید نداریم برو لباس عوض کن برگرد بیا کمک...
روزبه_باشه ! مهری نیومده؟
عاطفه_باید تا الان می اومد!
بزا من بش زنگ بزنم!
کیفمو کجا گذاشتی؟
فرشید_اتاق سمت راستی!
...
_همش پای خودم!
فرشید کنترل تلویزیون را برداشت و به طرف عاطفه گرفت .
_میوه بخور ، تلویزیون ببین من غذا آماده کنم!
عاطفه کنترل را گرفت .
_بیام کمک؟
فرشید: نه لازم نی تو بشین!
فرشید به طرف آشپزخانه رفت که روزبه در را باز کرد و یاالله گویان وارد خانه شد.
_سلام ب اهل خانه!
عاطفه با شنیدن صدای روزبه بلند شد .
_سلام آقا روزبه!
روزبه_به سلام عاطفه خانوم خوبی؟؟
عاطفه _مرسی ممنون!
روزبه ب دنبال فرشید نگاهش را چرخاند در آشپزخانه دیدش!
_خسته نباشی فری!
فرشید_خسته نباشید نداریم برو لباس عوض کن برگرد بیا کمک...
روزبه_باشه ! مهری نیومده؟
عاطفه_باید تا الان می اومد!
بزا من بش زنگ بزنم!
کیفمو کجا گذاشتی؟
فرشید_اتاق سمت راستی!
...
۲.۳k
۳۰ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.