از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم

از آن تر شد به خون دیده، دامانی که من دارم
که با تردامنان یار است جانانی که من دارم

ز مردم گر چه می‌پوشم خراش سینهٔ خود را
ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم

#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۲)

دنیای آدمی بودم امابه چشم هیچ راننده ای نیامده بودمبدون شماا...

درِ تنهایی ام چــــهارتاق باز ماندهلبریزم از رفت و آمد عابرا...

ادوارد هشتم ,بزرگترین پادشاهی جهان رو داشت...اون به هشتادو چ...

همـه‌ی آدم‌ها وقتی آرام باشندزشتی ‌هایشان ته‌نشین می‌شودو زل...

بـاخـیالِ بـال بر سخر(سِحّـر) و وِبال بتازّ: من خود...،خودم ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط