سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part28

لیان:دخترم بیا پیشم
اومدم ببرمت اومدم از دست این حی..
ا.ت:حیوون تویییی عوضی توییی
حق نداری بهشون همچین القابی که لایق خودته بزاری
لیان:دختر من و چیکار کردین ها
شستشو مغزی هم در این حد نیست
میگم چیکارش کردیننننن
یونگی:خواستم چیزی بگم که ا.ت حرف زد
ا.ت:مامان من کو
بیارش کشتیش؟برای چی هااا
عوضی تو که بخاطر پول و مقامت زنتو کشتی
توقع نداری که بابا صدات کنم یا پیشت باشم ها؟
جیمین و‌ یونگی که غریبن از تو بیشتر بهم محبت کردن
از اینجا گمشو بروووو فقط گمشو
لیان:بدون حرفی از خونه رفتم بیرون..
ا.ت:نشستم روی پله ها سرمو گذاشتم روی زانوم و بلند گریه میکردم بلکه آروم شم
جیمین:دهنم باز مونده بود
باورم نمیشه اون از ما پیش پدرش طرفداری کرد؟
یونگی:ا.ت رفتم پیشش و توی بغلم گرفتمش
گریه نکن خب؟
لبخندی زدم
خیلی خوب حرف زدی ا.ت
ا.ت:هق هقام توی بغلش تموم شد..
یه چیزی ازتون می..میشه بخوام؟
جیمین:حتما،بگو
یونگی:موهاش و نوازش کردم و از خودم جدا کردم میشنویم ا.ت
ا.ت:میشه..میشه منو پیش خودتون نگهدارین؟
من نمیدونم با پدرم میخواین چیکار کنین
یا اصلا چرا میخواست ازش انتقام بگیرین
اون مادر منو کشته بیست و دو سال منو از دیدنش محروم کرده
نمیتونم ببخشمش
میخوام کنارتون باشم تا منم ازش انتقام مادرمو بگیرم نگاهشون کردم..
لطفا
جیمین:بدون حرفی به یونگی نگاه کردم
یونگی:مطمعنی؟
ا.ت:آره مطمعنم
یونگی:لبخندی زدم..
باشه همراه ما باش اما
هنوزم همون گروگان کوچولوی مایی
خندیدم و ادامه دادم
بریم غذا بخوریم؟
جیمین:اوه اصلا غذا یادم نبود
بدویین که سرد شد
ا.ت:سریع دوییدم تو آشپزخونه اول دستپخت آقای مین یونگی اخمو رو بخوریم؟
یونگی:یااا من کی اخم کردم؟
جیمین و ا.ت:همیشه
یونگی:من دارم برا شما
_
دیدگاه ها (۰)

ادامه پارت ۲۸لیان:با اصبانیت ماشین و می‌روندم سمت خونهتا خود...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part29یونگی:بعد از تموم شدن کلاسم گفتمخسته نباش...

ادامه پارت ۲۷توت فرنگی و خامه رو در اووردماینا کافیه؟ا.ت:آره...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part27ا.ت:جیغ زدم..یونگی:وادف تو چرا لخت اینجای...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

فیک مافیای سیاه من part 1

چند شاتی #درخواستیpart: ⁵یه نکته مهم توجه کنید: ﴿پدر و عموی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط