سایه
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part27
ا.ت:جیغ زدم..
یونگی:وادف تو چرا لخت اینجایی
ا.ت:با لکنت لب زدم
اول اینکه م..من لخت ن.نیستم و حوله دارم
دوم اینکه تو اینجا چیکار میکنی
یونگی:درو بستم و تکیه دادم به در
سوتی زدم و گفتم نه خوبه
ا.ت:چی؟
یونگی:نیشخندی زدم و نگام و ازت گرفتم
هیچی
سومیشو من میگم
اینجا اتاق منه شما چیکار میکنی
ا.ت:کوری؟حموم بودم
یونگی:آها یک کوری نشونت بدم من
رفتم سمتش-
ا.ت:جیغی کشیدم و با خنده دوییدم اونور
غلط کردم یونگیی
یونگی:خندیدم و ادامه دادم
تو که میترسی چرا بل بل زبونی میکنی؟
ا.ت:لباسارو از رو تخت برداشتم و زبون درازی کردم و دوییدم اتاق خودم
یونگی:دختر بیشعور و نگا خندیدم و درو بستم
خودمو انداختم روی تخت و دکمه کتم و باز کردم
موندم بین یه دوراهی
اصلا چرا اینطور شد یهو همه چی
من قرار بود فقط انتقام بگیرم
قرار بود دخترشو نابود کنم اما
من عاشقش شدم؟به بدبختی خودم خندیدم...
_
ا.ت:رفتم اتاق خودم و لباسایی که جیمین بهم داده بود رو پوشیدم و موهام و خشک کردم البته کامل خشک نشد یکم نم داشت...
بافتمش و انداختم پشتم
بوی خیلی خوبی میداد موهام
لبخندی زدم و رفتم از اتاق بیرون
هی خدا حوصلم سر رفتتت
رفتم آشپزخونه تا شام درست کنم بلکه حوصلم یکم اومد سر جاش لعنتی
اول شروع کردم کیک درست کردن
صورتم آردی شده بود...
خندیدم ولی تمیزش نکردم
کیک و گذاشتم توی فر و از اونور شروع کردم درست کردن دوکبوکی و کیمچی
جیمین:سروصدا از پایین میاومد رفتم پایین
دیدم ا.ت داره غذا درست میکنه
بوی کیک از یه طرف میومد خودشم داشت گوجه فرنگی خورد میکرد
رفتم پشت سرش وایسادم دستمو گذاشتم روی شونش تا برگرده
ا.ت:با برخورد دست کسی روی شونم ترسیدم و برگشتم تا ببینم کیه
جیمین:با دیدن دماغ و گونه های آردی شدش
زدم زیر خنده
ا.ت:یااا برا چی میخندیی
جیمین:با خنده و بریده بریده گفتم چرا اینطور شدییی
ا.ت:تو صفحه گوشی خودم و نگاه کردم
هییین همه جام آردی شده
خیلی خب توهم سوژه پیدا کردی میخندی
یونگی:چه خبرتو..
با دیدن قیافه و موهای آردی ا.ت زدم زیر خنده
ا.ت:خدا لعنتتون کنه حالا یبار صورتم کثیف شد
یونگی:اومدم سمتش و دستمو روی گونش کشیدم و آرد و پاک کردم و گرفتم از نوک دماغش و آروم کشیدم
خیلی کیوت شده بودی ولی
جیمین:آی دلمم
ا.ت خیلی بامزه شده بودی
ا.ت:اخم کردم
معلومه سه ساعته دارین بهم میخندین
یونگی:قهر نکن حالا ببینم چی درست کردی؟
ا.ت: جییییغ کیکم سوختت
سریع در فر و باز کردم و با دستگیره کیکو
از توی فر در اووردم و گذاشتم روی کابینت
نهخداروشکر نسوخته
خب ببینم چی تو خونه پیدا میشه که
کیک و تزیین کنم؟
جیمین:همونطور که تا کمر تو یخچال بودم
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part27
ا.ت:جیغ زدم..
یونگی:وادف تو چرا لخت اینجایی
ا.ت:با لکنت لب زدم
اول اینکه م..من لخت ن.نیستم و حوله دارم
دوم اینکه تو اینجا چیکار میکنی
یونگی:درو بستم و تکیه دادم به در
سوتی زدم و گفتم نه خوبه
ا.ت:چی؟
یونگی:نیشخندی زدم و نگام و ازت گرفتم
هیچی
سومیشو من میگم
اینجا اتاق منه شما چیکار میکنی
ا.ت:کوری؟حموم بودم
یونگی:آها یک کوری نشونت بدم من
رفتم سمتش-
ا.ت:جیغی کشیدم و با خنده دوییدم اونور
غلط کردم یونگیی
یونگی:خندیدم و ادامه دادم
تو که میترسی چرا بل بل زبونی میکنی؟
ا.ت:لباسارو از رو تخت برداشتم و زبون درازی کردم و دوییدم اتاق خودم
یونگی:دختر بیشعور و نگا خندیدم و درو بستم
خودمو انداختم روی تخت و دکمه کتم و باز کردم
موندم بین یه دوراهی
اصلا چرا اینطور شد یهو همه چی
من قرار بود فقط انتقام بگیرم
قرار بود دخترشو نابود کنم اما
من عاشقش شدم؟به بدبختی خودم خندیدم...
_
ا.ت:رفتم اتاق خودم و لباسایی که جیمین بهم داده بود رو پوشیدم و موهام و خشک کردم البته کامل خشک نشد یکم نم داشت...
بافتمش و انداختم پشتم
بوی خیلی خوبی میداد موهام
لبخندی زدم و رفتم از اتاق بیرون
هی خدا حوصلم سر رفتتت
رفتم آشپزخونه تا شام درست کنم بلکه حوصلم یکم اومد سر جاش لعنتی
اول شروع کردم کیک درست کردن
صورتم آردی شده بود...
خندیدم ولی تمیزش نکردم
کیک و گذاشتم توی فر و از اونور شروع کردم درست کردن دوکبوکی و کیمچی
جیمین:سروصدا از پایین میاومد رفتم پایین
دیدم ا.ت داره غذا درست میکنه
بوی کیک از یه طرف میومد خودشم داشت گوجه فرنگی خورد میکرد
رفتم پشت سرش وایسادم دستمو گذاشتم روی شونش تا برگرده
ا.ت:با برخورد دست کسی روی شونم ترسیدم و برگشتم تا ببینم کیه
جیمین:با دیدن دماغ و گونه های آردی شدش
زدم زیر خنده
ا.ت:یااا برا چی میخندیی
جیمین:با خنده و بریده بریده گفتم چرا اینطور شدییی
ا.ت:تو صفحه گوشی خودم و نگاه کردم
هییین همه جام آردی شده
خیلی خب توهم سوژه پیدا کردی میخندی
یونگی:چه خبرتو..
با دیدن قیافه و موهای آردی ا.ت زدم زیر خنده
ا.ت:خدا لعنتتون کنه حالا یبار صورتم کثیف شد
یونگی:اومدم سمتش و دستمو روی گونش کشیدم و آرد و پاک کردم و گرفتم از نوک دماغش و آروم کشیدم
خیلی کیوت شده بودی ولی
جیمین:آی دلمم
ا.ت خیلی بامزه شده بودی
ا.ت:اخم کردم
معلومه سه ساعته دارین بهم میخندین
یونگی:قهر نکن حالا ببینم چی درست کردی؟
ا.ت: جییییغ کیکم سوختت
سریع در فر و باز کردم و با دستگیره کیکو
از توی فر در اووردم و گذاشتم روی کابینت
نهخداروشکر نسوخته
خب ببینم چی تو خونه پیدا میشه که
کیک و تزیین کنم؟
جیمین:همونطور که تا کمر تو یخچال بودم
۵.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.