می خواهم مثل قدیمی ها

می خواهم مثلِ قدیمی ها
خوشبخت باشیم
یک خوشبختیِ ساده ی دوست داشتنی
یک ایوان و عصرهایِ جمعه
تکیه دادن به یک صندلی
و زیرِ لب زمزمه کردنِ یک شعر
شنیدنِ صدایِ بازیِ بچه ها
صدا کردن نام تو
جانم شنیدن های تو ...
و هزاران حرفِ نگفته را
با یک نگاه با یک سکوت
گفتن
می خواهم تمامِ قانون هایِ
این زندگی هایِ امروزه را
دور بی اندازم از نو
قدیمی شوم
و به مادربزرگ از دنیا رفته ام در دل بگویم :
راست می گفتی جانِ دل
قدیم ترها تعهد
حرمت داشت
عشق عشق بود ... !


عادل دانتیسم
دیدگاه ها (۲۷)

مُشک را گفتند: تو را یک عیب هست.با هر که بنشینی از بوی خوشت ...

آتشی افتاده از چشمت به نی زارِ دلموای اگر طوفان بیاید رقصِ آ...

همیشه کسانی هستندکه در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغو...

ای دل جهان به کام تو شد شد، نشد نشددولت اگر غلام تو شد شد، ن...

فصل دوم"قدم‌زدن در کهکشانِ "بی خیال،آسمون همچنا تاریک بود، ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط