پارت پنج (عشقــ گمشدهــ)
پارت پنج (عشقــ گمشدهــ)
از زبون ات: رفتم درو باز کردم یه کیک بزرگ با کلی خرت و پرت خریده بودن اومدن داخل لباساشون رو عوض کردن اومدن نشستن روی مبل به همشون نوشیدنی های مورد علاقشون رو دادم و خوردن جین : برایمان چه درست کردی دختر گلم ات: اووو فرمودید غذا برایتان غذای.... درست کردم بیاین بریم بخوریم یونگی: الان یه چیزی درست کرده هیچکی نمیخوره ات: حالا میبینیم همه رفتن سر میز و شروع کردن به غذا خوردن خوب بود جانگ کوک هم غذا میخورد اما بازم باید مراقبش باشم بعد غذا من ظرفا رو شستم و اونا هم فیلم میدیدن همه رفتن بخوابن و منم میخواستم برم که تهیونگ شبیه بچه ها گفت اگه بری گریه میکنم منم مجبور شدم اونجا بخوابم قرعه کشی کردن من باید کف حال میخوابیدم همه مخالف و من موافق. خلاصه من خوابیم توی حال خیلی هم کیف دادصبح تاچشام باز شد رفتم همه رو بیدار کردم اما این جانگ کوک خوابالو بیدار نمیشد داشتم میرفتم پایین هنوز چشام خوب نمیدید که با سر افتادم روی چیز نرم دیدم جانگ کوک اومدن جای من خوابیده آنقدر سرخ شده بودم که میخواستم آب بشم برم توی زمین زود پاشودم رفتم طبقه بالا که با سر رفتم تو پله ها ات:آخ آخ چقدر درد میکنه پام نامجون :چه شده جانگ کوک :ات خوبی چرا با مخ رفتی توی پله ها ات: چرا میای جای من که بیفتم روت بعد صور..... همه اعضا از خنده غش کرده بودن خلاصه با اون درد پا رفتم آشپز خونه ولی جدا پام درد میکرد و ورم کرده بود و جیهوپ متوجه شده بود جیهوپ : ببینم تو حالت خوب نیس دو دقیقه بشین پات معلومه شکسته کمک کرد بشینم با هر بدبختی بود صبحونه خوردیم و من هم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه دوستم اونجا تمامی ماجرا رو بهش گفتم و اونم با دوشاخ گوش میداد دیگه با هم کلی خوش گذروندیم و من رفتم بیمارستان پام رو گچ گرفتم 😂 شب خوابیدم باید دوشنبه میرفتم کمپانی با این پام
تموم شد
از زبون ات: رفتم درو باز کردم یه کیک بزرگ با کلی خرت و پرت خریده بودن اومدن داخل لباساشون رو عوض کردن اومدن نشستن روی مبل به همشون نوشیدنی های مورد علاقشون رو دادم و خوردن جین : برایمان چه درست کردی دختر گلم ات: اووو فرمودید غذا برایتان غذای.... درست کردم بیاین بریم بخوریم یونگی: الان یه چیزی درست کرده هیچکی نمیخوره ات: حالا میبینیم همه رفتن سر میز و شروع کردن به غذا خوردن خوب بود جانگ کوک هم غذا میخورد اما بازم باید مراقبش باشم بعد غذا من ظرفا رو شستم و اونا هم فیلم میدیدن همه رفتن بخوابن و منم میخواستم برم که تهیونگ شبیه بچه ها گفت اگه بری گریه میکنم منم مجبور شدم اونجا بخوابم قرعه کشی کردن من باید کف حال میخوابیدم همه مخالف و من موافق. خلاصه من خوابیم توی حال خیلی هم کیف دادصبح تاچشام باز شد رفتم همه رو بیدار کردم اما این جانگ کوک خوابالو بیدار نمیشد داشتم میرفتم پایین هنوز چشام خوب نمیدید که با سر افتادم روی چیز نرم دیدم جانگ کوک اومدن جای من خوابیده آنقدر سرخ شده بودم که میخواستم آب بشم برم توی زمین زود پاشودم رفتم طبقه بالا که با سر رفتم تو پله ها ات:آخ آخ چقدر درد میکنه پام نامجون :چه شده جانگ کوک :ات خوبی چرا با مخ رفتی توی پله ها ات: چرا میای جای من که بیفتم روت بعد صور..... همه اعضا از خنده غش کرده بودن خلاصه با اون درد پا رفتم آشپز خونه ولی جدا پام درد میکرد و ورم کرده بود و جیهوپ متوجه شده بود جیهوپ : ببینم تو حالت خوب نیس دو دقیقه بشین پات معلومه شکسته کمک کرد بشینم با هر بدبختی بود صبحونه خوردیم و من هم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه دوستم اونجا تمامی ماجرا رو بهش گفتم و اونم با دوشاخ گوش میداد دیگه با هم کلی خوش گذروندیم و من رفتم بیمارستان پام رو گچ گرفتم 😂 شب خوابیدم باید دوشنبه میرفتم کمپانی با این پام
تموم شد
۳.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.