tough love part4 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part4 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
➖: شنیدم این چند وقته همش میری این ور اون ور بی وقته تو کلاپ مست میکنی
خوب گوشاتو باز کن ببین چی میگم غیرتمون اجازه نمیده هرجا که دلت بخواد بری میفهمی اینو یا یه جور دیگه بهت بفهمونم؟
➕: به شما چه ربطی داره من کجا میرم کجا نمیرم؟
➖: به من چه مربوطه؟ ناسلامتی قبلا زن و شوهر بودیم اون ورقه های طلاقی که پاش امضا زدیم فقط یه ورقه بود تو هنوز زن منی امید وارم اینو به عنوان شوهرت تو گوشات خوب فرو کرده باشی
➕: جونگ کوک بسه دیگه خستم کردی هرچی بین ما بوده دیگه تموم شده چرا نمی خوای اینو بفهمی؟
همین الانم از سر رام برو کنار و دیگه هم کاری به کارم نداشته باش همینم که اومدم اینجا فقط بخاطر احترامیه که برای پدرت قائلم
گُنده وک
از کنارش فاصله گرفتم رفتم عقب و سوار ماشین شدم اما نزاشت درو ببندم
➖: گوش کن ببین چی میگم بهت
من بخاطر رفتم پیش دکتر اریکا می دونی چرا؟ چون شبا از درد دوریت خوابم نمی بره وقتی جسم تو روی تخت کنار خودم نمیبینم برای اینکه تورو پیش خودم برگردونم رفتم که خودمو تغییر بدم اصلا متوجه ی تغییرات من نشدی؟
➕: من نمیدونم این همه دکتر روان شناس تو دنیاست اون وقت تو صاف اومدی پیش دکتر من؟
➖: اریکا داره کاری میکنه که عوض شم اما ارادم دست خودم نیست بخاطر تو دارم اینکارا رو میکنم چون می خوام برت گردونم
➕: نه جونگ کوک تو هیچ وقت عوض بشو نیستی و منم دیگه برنمیگردم
➖: دوباره تو لباس عروسی کنار خودم میبینمت حالا بشین و نگاه کن که چطوری دوباره عاشق خودم میکنمت
➕: متاسفم برات که هنوزم بهش امیدواری
درو بستم و به راننده اشاره کردم که راه بیوفته تا سریع از اینجا دور شم
از پشت شیشه دودیه ماشین برای آخرین بار چشمام روش قفل شد به راننده گفتم منو برسونه به یه کافیشاپ اگه قهوه نمی خوردم تا شب از سرگیجه می مردم
تو کافیشاپ که بودم گفتم یه قهوه حالا هر قهوه ای که هست برام بیارن فقط تلخ باشه تا سردردم آروم بگیره
تو همین حین دیدم تهیونگ از ناکجاآباد اومد صندلیه روبه روم نشست
اون اینجا چیکار می کرد؟ نکنه کارش به جایی رسیده که تعقیبمم میکنه؟
➕: تو اینجا چیکار میکنی؟ پاشو برو
و به اون رئیس غول بیابونیت بگو که دست از سرم برداره من دیگه خر نمیشم برگردم پیشش
تهیونگ: آروم باش دختر من از طرف اون غول بیابونی که میگی نیومدم
➕:برای چی اومدی اینجا؟
تهیونگ: می خوام بهت بگم که جونگ کوک واقعاً به درد تو نمی خوره لیاقت تو خیلی بیشتر از اونه که پیشش برگردی
➕: می خوای براش جاسوسی مو بکنی که چیا دربارش پشت سرش میگم؟ همین الان از جلوی چشمام دورشو تهیونگ نمی خوام هیچ کدومتونو ببینم
تهیونگ: چرا بعد از اون با کس دیگه ای ازدواج نکردی؟
شرط
۱۰۰ لایک ➕ ۱۰۰ کام
از زبان ات
➖: شنیدم این چند وقته همش میری این ور اون ور بی وقته تو کلاپ مست میکنی
خوب گوشاتو باز کن ببین چی میگم غیرتمون اجازه نمیده هرجا که دلت بخواد بری میفهمی اینو یا یه جور دیگه بهت بفهمونم؟
➕: به شما چه ربطی داره من کجا میرم کجا نمیرم؟
➖: به من چه مربوطه؟ ناسلامتی قبلا زن و شوهر بودیم اون ورقه های طلاقی که پاش امضا زدیم فقط یه ورقه بود تو هنوز زن منی امید وارم اینو به عنوان شوهرت تو گوشات خوب فرو کرده باشی
➕: جونگ کوک بسه دیگه خستم کردی هرچی بین ما بوده دیگه تموم شده چرا نمی خوای اینو بفهمی؟
همین الانم از سر رام برو کنار و دیگه هم کاری به کارم نداشته باش همینم که اومدم اینجا فقط بخاطر احترامیه که برای پدرت قائلم
گُنده وک
از کنارش فاصله گرفتم رفتم عقب و سوار ماشین شدم اما نزاشت درو ببندم
➖: گوش کن ببین چی میگم بهت
من بخاطر رفتم پیش دکتر اریکا می دونی چرا؟ چون شبا از درد دوریت خوابم نمی بره وقتی جسم تو روی تخت کنار خودم نمیبینم برای اینکه تورو پیش خودم برگردونم رفتم که خودمو تغییر بدم اصلا متوجه ی تغییرات من نشدی؟
➕: من نمیدونم این همه دکتر روان شناس تو دنیاست اون وقت تو صاف اومدی پیش دکتر من؟
➖: اریکا داره کاری میکنه که عوض شم اما ارادم دست خودم نیست بخاطر تو دارم اینکارا رو میکنم چون می خوام برت گردونم
➕: نه جونگ کوک تو هیچ وقت عوض بشو نیستی و منم دیگه برنمیگردم
➖: دوباره تو لباس عروسی کنار خودم میبینمت حالا بشین و نگاه کن که چطوری دوباره عاشق خودم میکنمت
➕: متاسفم برات که هنوزم بهش امیدواری
درو بستم و به راننده اشاره کردم که راه بیوفته تا سریع از اینجا دور شم
از پشت شیشه دودیه ماشین برای آخرین بار چشمام روش قفل شد به راننده گفتم منو برسونه به یه کافیشاپ اگه قهوه نمی خوردم تا شب از سرگیجه می مردم
تو کافیشاپ که بودم گفتم یه قهوه حالا هر قهوه ای که هست برام بیارن فقط تلخ باشه تا سردردم آروم بگیره
تو همین حین دیدم تهیونگ از ناکجاآباد اومد صندلیه روبه روم نشست
اون اینجا چیکار می کرد؟ نکنه کارش به جایی رسیده که تعقیبمم میکنه؟
➕: تو اینجا چیکار میکنی؟ پاشو برو
و به اون رئیس غول بیابونیت بگو که دست از سرم برداره من دیگه خر نمیشم برگردم پیشش
تهیونگ: آروم باش دختر من از طرف اون غول بیابونی که میگی نیومدم
➕:برای چی اومدی اینجا؟
تهیونگ: می خوام بهت بگم که جونگ کوک واقعاً به درد تو نمی خوره لیاقت تو خیلی بیشتر از اونه که پیشش برگردی
➕: می خوای براش جاسوسی مو بکنی که چیا دربارش پشت سرش میگم؟ همین الان از جلوی چشمام دورشو تهیونگ نمی خوام هیچ کدومتونو ببینم
تهیونگ: چرا بعد از اون با کس دیگه ای ازدواج نکردی؟
شرط
۱۰۰ لایک ➕ ۱۰۰ کام
۴۴.۹k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.