tough love part6 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part6 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
وقتی اینو گفت نمی دونستم باید چه واکنشی از خودم نشون بودم خوشحال باشم یا ناراحت
مثل همیشه جنتلمن و جذاب بود اما نمی دونم چرا هیچکس برام جونگ کوک نمیشه
یعنی تهیونگ می تونست منو بجای اینکه جونگ کوک خوشبختم کنه اون این کارو انجام بده؟ اشتباه بار سوم؟
داشتم کم کم یه حسایی بهش پیدا می کردم تهیونگ از مردونگی چیزی کم نداشت اما باز جای جونگ کوک رو تو قلبم نداشت درسته که دیگه عاشقش نیستم اما هنوز اثرات موندش تو قلب و ذهن و روحم وجود داره که مانع ورود مردای دیگه باشه
از زبان جونگ کوک
تو مطب دکتر روانشناسم اریکا بودم
اریکا: چرا فکر میکنی نمی تونی برای بار سوم به دستش بیاری؟
➖:خانم دکتر اگه شما جای من بودین چیکار می کردین؟ هربار پسم میزنه هر ثانیه داره ازم فاصله میگیره با وجود اینکه با تمام وجود سمتش میدوم اما هربار فقط بیشتر ازش دور میشم
هر کاری میکنم نمی تونم برای بارسوم به دستش بیارم
شما میگین من چیکارکنم؟
اریکا: تنها راهش اینکه دست از تعصب و رفتارهای سردت برداری با خشونت و غرور برخورد نکن با احساسات پیش برو نرم رفتار کن
➖:دست شما درد نکنه دیگه خیلی ممنون یعنی میگین اجازه بدم زنم تو ملع عام هرکاری که دلش بخواد انجام بده دیگه نه؟ دست شما درد نکنه
پس بیاین بگین اون غیرت میرت مردونگی رو بخوریم یه آبم روش
اریکا: اتفاقا غیرت یعنی اینکه تزاری آزاری به محبوبت برسه نه اینکه خودت باعث آزارش شی
حرفای دکتر مثل همیشه داشت روم اثر می کرد حداقل با شناختی که از ات داره این کمکم میکنه بهتر بتونم ازش مشاوره بگیرم چون اونم دکتر روان شناسش جسیکا عه
دستمو کنار پیشونیم گذاشتم تا بیشتر حرفاشو درک کنم
➖:باشه
از زبان ات
تهیونگ منو رسوند خونه حس میکنم دوباره حس عاشقی به روح شکستم برگشته داشت کم کم ذهن و فکرمو با خودش درگیر می کرد
رفتم تواتاقم که دست گل بزرگی از رزهای قرمز روتختم دیدم رفتم سمتش بوی عطرش کل اتاقو گرفته بود همراهش یه یادداشتی هم بود
برش داشتم و خوندمش
➖:بابت رفتار امروزم ازت معذرت می خواهم خودت نمیدونی که این کارو فقط برای تو انجام میدم چون عاشقتم می خوام پیشم برگردی
برای برگشتنت کنار خودم هرکاری میکنم قسم می خورم برای بارسوم دیگه ازدستت نمیدم فقط منو ببخش و برگرد پیشم
گذشته اشتباهات زیادی مرتکب شدم اما دیگه تکرارشون نمی کنم
حداقل به خواسته پدرم قبل از مرگش فکر کن اون پیرمرد تو کل زندگیش فقط یه خواسته ای روداشت اینکه نوه هاشو ببینه
ات یکم بهش فکرکن بخدا بچه های منوتو خیلی ناز میشن
(نیشخندی گوشه ی لبم نشست بااین کاراش می خواست چیو ثابت کنه؟من دیگه بر نمیگردم جونگ کوک)
یادداشت روتو مشتم مچاله کردم
شرط
۱۰۰ لایک➕۱۰۰ کام
از زبان ات
وقتی اینو گفت نمی دونستم باید چه واکنشی از خودم نشون بودم خوشحال باشم یا ناراحت
مثل همیشه جنتلمن و جذاب بود اما نمی دونم چرا هیچکس برام جونگ کوک نمیشه
یعنی تهیونگ می تونست منو بجای اینکه جونگ کوک خوشبختم کنه اون این کارو انجام بده؟ اشتباه بار سوم؟
داشتم کم کم یه حسایی بهش پیدا می کردم تهیونگ از مردونگی چیزی کم نداشت اما باز جای جونگ کوک رو تو قلبم نداشت درسته که دیگه عاشقش نیستم اما هنوز اثرات موندش تو قلب و ذهن و روحم وجود داره که مانع ورود مردای دیگه باشه
از زبان جونگ کوک
تو مطب دکتر روانشناسم اریکا بودم
اریکا: چرا فکر میکنی نمی تونی برای بار سوم به دستش بیاری؟
➖:خانم دکتر اگه شما جای من بودین چیکار می کردین؟ هربار پسم میزنه هر ثانیه داره ازم فاصله میگیره با وجود اینکه با تمام وجود سمتش میدوم اما هربار فقط بیشتر ازش دور میشم
هر کاری میکنم نمی تونم برای بارسوم به دستش بیارم
شما میگین من چیکارکنم؟
اریکا: تنها راهش اینکه دست از تعصب و رفتارهای سردت برداری با خشونت و غرور برخورد نکن با احساسات پیش برو نرم رفتار کن
➖:دست شما درد نکنه دیگه خیلی ممنون یعنی میگین اجازه بدم زنم تو ملع عام هرکاری که دلش بخواد انجام بده دیگه نه؟ دست شما درد نکنه
پس بیاین بگین اون غیرت میرت مردونگی رو بخوریم یه آبم روش
اریکا: اتفاقا غیرت یعنی اینکه تزاری آزاری به محبوبت برسه نه اینکه خودت باعث آزارش شی
حرفای دکتر مثل همیشه داشت روم اثر می کرد حداقل با شناختی که از ات داره این کمکم میکنه بهتر بتونم ازش مشاوره بگیرم چون اونم دکتر روان شناسش جسیکا عه
دستمو کنار پیشونیم گذاشتم تا بیشتر حرفاشو درک کنم
➖:باشه
از زبان ات
تهیونگ منو رسوند خونه حس میکنم دوباره حس عاشقی به روح شکستم برگشته داشت کم کم ذهن و فکرمو با خودش درگیر می کرد
رفتم تواتاقم که دست گل بزرگی از رزهای قرمز روتختم دیدم رفتم سمتش بوی عطرش کل اتاقو گرفته بود همراهش یه یادداشتی هم بود
برش داشتم و خوندمش
➖:بابت رفتار امروزم ازت معذرت می خواهم خودت نمیدونی که این کارو فقط برای تو انجام میدم چون عاشقتم می خوام پیشم برگردی
برای برگشتنت کنار خودم هرکاری میکنم قسم می خورم برای بارسوم دیگه ازدستت نمیدم فقط منو ببخش و برگرد پیشم
گذشته اشتباهات زیادی مرتکب شدم اما دیگه تکرارشون نمی کنم
حداقل به خواسته پدرم قبل از مرگش فکر کن اون پیرمرد تو کل زندگیش فقط یه خواسته ای روداشت اینکه نوه هاشو ببینه
ات یکم بهش فکرکن بخدا بچه های منوتو خیلی ناز میشن
(نیشخندی گوشه ی لبم نشست بااین کاراش می خواست چیو ثابت کنه؟من دیگه بر نمیگردم جونگ کوک)
یادداشت روتو مشتم مچاله کردم
شرط
۱۰۰ لایک➕۱۰۰ کام
۴۵.۴k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.