tough love part5 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part5 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
سوالی که پرسیده ذهنمو درگیر کرد
چرا اینو ازم پرسید؟
➕: اینش به تو مربوط نیست که چرا دیگه ازدواج نکردم تو هم از همون دار و دسته ی اون غول بیابونی پاشو برو
تهیونگ: ات بخدا من فقط می خواستم بهت کمک کنم باور کن من جاسوس اون نیستم خواهش میکنم منو بخشش اگه ناراحتت کردم
من فقط میخواستم بگم که درکت میکنم و میخوام بهت کمک کنم که دیگه کمتر درد بکشی و تنها باشی
➕: من تنها نیستم اینشم به تو مربوط نمیشه
از رو صندلی بلند شدم که برم اما یدفه مچ دستمو گرفت با اخم برگشتم سمتش
➕: تهیونگ ولم کن دست از سرم بردار وگرنه میرم به همون غول بیابونی میگم
تهیونگ: باشه باشه اصلا هرچی که تو میگی قبول فقط... لطفاً با منم این کارو نکن
➕: منظورت چیه؟
تهیونگ: ات من از همون روز اولی که دیدمت عاشقت شدم (با حرفش چشمام چهارتا شد) چیکار کنم که تو هم عاشقم شی؟ از اینکه باهام تلخ رفتار میکنی ناراحتم حداقل بزار عاشقت بمونم
➕: تهیونگ...
تهیونگ: ات فقط بخاطر اینکه تو زن بهترین رفیق دنیامی سکوت کردم اما امروز دیگه سکوتمو میشکنم حالا که دیگه تو و جونگ کوک از هم جدا شدین چرا نخوای با من باشی؟
حال و هوای بدی بهم دست داد اما دوباره نشستم سر جام اونم بعد من نشست روبه روم
تهیونگ: اصلا برام از اولش بگو چطوری عاشق جونگ کوک شدی؟ من چطوری می تونم این کارو بکنم؟ چرا دو بار ازش طلاق گرفتی؟ چرا همون لحظه ای که فهمیدی رئیس مافیاست ترکش نکردی؟
➕: ترکش نکردم چون... عاشقش بودم در حد مرگ طوری که حاظر بودم بخاطرش هر کاری انجام بدم حتی بمیرم... عشق کورم کرد بخاطر همین ترکش نکردم
تهیونگ: چرا دوبار ازش طلاق گرفتی چرا یه بار دیگه همچین حماقتی رو کردی؟
➕: دوبار باهاش ازدواج کردم چون... چون فکر کردم دوریه من آدمش کرده چون خودشو زده بود به موش مردگی و ادای عاشقای دل خسته رو می آورد منم گولشو خوردم ساده لوح بودم خب... خب منم اون موقع خیلی بچه تر بودم
تهیونگ: ات من جونگ کوک رو خوب میشناسم چون منم یه مردم این جور مردا خودشون یه عالمه کثافت کاری میکنن پس چرا برگشتی؟
➕: نه نه نه اشتباه نکن جونگ کوک اصلأ اهل کثافت کاری نبود
تهیونگ: پس چرا طلاق گرفتی؟
➕: خب... اون خیلی زود عصبانی میشد طوری که از کنترل خارج میشد و هرکاری که به ذهنش می رسید انجام میداد منم اون موقع نمی دونستم چیکارکنم
غیرتی که داره باعث آزارم میشه یعنی درواقع خیلی مرد تعصبیه اما فقط اینکارش قصد آزار دادن منه کار دیگه ای بجز این بلد نیست
تهیونگ: با این وجود هنوز دلت پیششه؟ یعنی می خوای دوباره برگردی؟
➕: نه معلومه که دیگه نمی خوام باهاش باشم مگه اینکه مرده باشم
تهیونگ: نمی دونم چرا اما فکرکنم ما کنار هم زوجای عالی باشیم
شرط
۱۰۰ لایک ➕ ۱۰۰ کام
از زبان ات
سوالی که پرسیده ذهنمو درگیر کرد
چرا اینو ازم پرسید؟
➕: اینش به تو مربوط نیست که چرا دیگه ازدواج نکردم تو هم از همون دار و دسته ی اون غول بیابونی پاشو برو
تهیونگ: ات بخدا من فقط می خواستم بهت کمک کنم باور کن من جاسوس اون نیستم خواهش میکنم منو بخشش اگه ناراحتت کردم
من فقط میخواستم بگم که درکت میکنم و میخوام بهت کمک کنم که دیگه کمتر درد بکشی و تنها باشی
➕: من تنها نیستم اینشم به تو مربوط نمیشه
از رو صندلی بلند شدم که برم اما یدفه مچ دستمو گرفت با اخم برگشتم سمتش
➕: تهیونگ ولم کن دست از سرم بردار وگرنه میرم به همون غول بیابونی میگم
تهیونگ: باشه باشه اصلا هرچی که تو میگی قبول فقط... لطفاً با منم این کارو نکن
➕: منظورت چیه؟
تهیونگ: ات من از همون روز اولی که دیدمت عاشقت شدم (با حرفش چشمام چهارتا شد) چیکار کنم که تو هم عاشقم شی؟ از اینکه باهام تلخ رفتار میکنی ناراحتم حداقل بزار عاشقت بمونم
➕: تهیونگ...
تهیونگ: ات فقط بخاطر اینکه تو زن بهترین رفیق دنیامی سکوت کردم اما امروز دیگه سکوتمو میشکنم حالا که دیگه تو و جونگ کوک از هم جدا شدین چرا نخوای با من باشی؟
حال و هوای بدی بهم دست داد اما دوباره نشستم سر جام اونم بعد من نشست روبه روم
تهیونگ: اصلا برام از اولش بگو چطوری عاشق جونگ کوک شدی؟ من چطوری می تونم این کارو بکنم؟ چرا دو بار ازش طلاق گرفتی؟ چرا همون لحظه ای که فهمیدی رئیس مافیاست ترکش نکردی؟
➕: ترکش نکردم چون... عاشقش بودم در حد مرگ طوری که حاظر بودم بخاطرش هر کاری انجام بدم حتی بمیرم... عشق کورم کرد بخاطر همین ترکش نکردم
تهیونگ: چرا دوبار ازش طلاق گرفتی چرا یه بار دیگه همچین حماقتی رو کردی؟
➕: دوبار باهاش ازدواج کردم چون... چون فکر کردم دوریه من آدمش کرده چون خودشو زده بود به موش مردگی و ادای عاشقای دل خسته رو می آورد منم گولشو خوردم ساده لوح بودم خب... خب منم اون موقع خیلی بچه تر بودم
تهیونگ: ات من جونگ کوک رو خوب میشناسم چون منم یه مردم این جور مردا خودشون یه عالمه کثافت کاری میکنن پس چرا برگشتی؟
➕: نه نه نه اشتباه نکن جونگ کوک اصلأ اهل کثافت کاری نبود
تهیونگ: پس چرا طلاق گرفتی؟
➕: خب... اون خیلی زود عصبانی میشد طوری که از کنترل خارج میشد و هرکاری که به ذهنش می رسید انجام میداد منم اون موقع نمی دونستم چیکارکنم
غیرتی که داره باعث آزارم میشه یعنی درواقع خیلی مرد تعصبیه اما فقط اینکارش قصد آزار دادن منه کار دیگه ای بجز این بلد نیست
تهیونگ: با این وجود هنوز دلت پیششه؟ یعنی می خوای دوباره برگردی؟
➕: نه معلومه که دیگه نمی خوام باهاش باشم مگه اینکه مرده باشم
تهیونگ: نمی دونم چرا اما فکرکنم ما کنار هم زوجای عالی باشیم
شرط
۱۰۰ لایک ➕ ۱۰۰ کام
۴۲.۰k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.