پارت ۴ fake love
کوک: ا/ت بیا بریم کامپ یکم آروم باش فردا میایم میبینیمش خوب؟
ا/ت: نه...هق هق...من بدون اون...هق هق هیچ جایی نمیرم
راوی
کوک دید ا/ت به حرف تهیونگ و خودش گوش نمیکنه اونو براید استایل بغل کرد ا/ت در برابر هیکل کوک خیلی کوچیک بود
ا/ت: هق هق ولم کن...من بدون اون جایی نمیرم ولم کنننننننن هق هق
کوک: ا/ت چند دقیقه خفه شو
ا/ت: گفتم ولم کنننننننن
کوک بدون توجه به ا/ت اونو تو ماشین گذاشت و ماشین رو روند ا/ت همش گریه میکرد چون دوست قبلی ا/ت رو به خاطر ا/ت کشته بودن اونا رسیدن به کامپ کوک اونو براید استایل بغل کرد و برد تو هتل رفت تو اتاقشون اونو گذاشت رو تخت و خودشم جلو ا/ت رو زانو هاش نشست و موهای ا/ت رو از جلو داد به پشت گوشش و گفت
کوک: ا/ت همینجا بشین من میرم یه مسکن بهت بیارم خوب؟
ا/ت چیزی نمیگفت و فقط گریه می کرد کوک رفت که از آشپز خونه یه مسکن بیاره
ویو کوک
رفتم برا ا/ت مسکن بیارم ولی وقتی برگشتم دیدم نیستش دستشویی رو هم نگاه کردم نبود گوشی ا/ت اونجا بود برداشتم به تهیونگ زنگ زدم
تهیونگ: الو بله ا/ت خوبی؟
کوک: سلام تهیونگ من کوک هستم همونی که ا/ت رو آورد
تهیونگ: آها سلام خوب چیزیش نشده که
کوک: خوب رفتم براش مسکن بیارم ولی وقتی برگشتم دیدم نیستش
تهیونگ: چییییییی؟؟؟؟؟؟؟ ببین کوک اون رو تو بچگی دزدیده بودن و خیلی از سر دعوا های خانوادگی مون ناراحت بود اون سابقه خودکشی داشت هر جور شده پیداش کن
کوک: وای باشه الان میرم دنبالش
کوک تلفن رو قطع کرد و از اتاق زد بیرون دنبال ا/ت میگشت
کوک: یعنی تو این جنگل سوت و کور کجا رفته
یکم جلو تر رفتم ا/ت رو دیدم اونم کنار دره! اون داشت....
هر هر کات کردم 😈😅
شرط پارت بعدی اینه که پارت های قبلی رو همشو به بیشتر از ده لایک برسونید و این پارت رو همین طور😈 راستی اگه بد بود ادامه ندم نظراتتون برام خیلی مهمه تو کامنت ها بگید ادامه بدم یا نه😃👍
ا/ت: نه...هق هق...من بدون اون...هق هق هیچ جایی نمیرم
راوی
کوک دید ا/ت به حرف تهیونگ و خودش گوش نمیکنه اونو براید استایل بغل کرد ا/ت در برابر هیکل کوک خیلی کوچیک بود
ا/ت: هق هق ولم کن...من بدون اون جایی نمیرم ولم کنننننننن هق هق
کوک: ا/ت چند دقیقه خفه شو
ا/ت: گفتم ولم کنننننننن
کوک بدون توجه به ا/ت اونو تو ماشین گذاشت و ماشین رو روند ا/ت همش گریه میکرد چون دوست قبلی ا/ت رو به خاطر ا/ت کشته بودن اونا رسیدن به کامپ کوک اونو براید استایل بغل کرد و برد تو هتل رفت تو اتاقشون اونو گذاشت رو تخت و خودشم جلو ا/ت رو زانو هاش نشست و موهای ا/ت رو از جلو داد به پشت گوشش و گفت
کوک: ا/ت همینجا بشین من میرم یه مسکن بهت بیارم خوب؟
ا/ت چیزی نمیگفت و فقط گریه می کرد کوک رفت که از آشپز خونه یه مسکن بیاره
ویو کوک
رفتم برا ا/ت مسکن بیارم ولی وقتی برگشتم دیدم نیستش دستشویی رو هم نگاه کردم نبود گوشی ا/ت اونجا بود برداشتم به تهیونگ زنگ زدم
تهیونگ: الو بله ا/ت خوبی؟
کوک: سلام تهیونگ من کوک هستم همونی که ا/ت رو آورد
تهیونگ: آها سلام خوب چیزیش نشده که
کوک: خوب رفتم براش مسکن بیارم ولی وقتی برگشتم دیدم نیستش
تهیونگ: چییییییی؟؟؟؟؟؟؟ ببین کوک اون رو تو بچگی دزدیده بودن و خیلی از سر دعوا های خانوادگی مون ناراحت بود اون سابقه خودکشی داشت هر جور شده پیداش کن
کوک: وای باشه الان میرم دنبالش
کوک تلفن رو قطع کرد و از اتاق زد بیرون دنبال ا/ت میگشت
کوک: یعنی تو این جنگل سوت و کور کجا رفته
یکم جلو تر رفتم ا/ت رو دیدم اونم کنار دره! اون داشت....
هر هر کات کردم 😈😅
شرط پارت بعدی اینه که پارت های قبلی رو همشو به بیشتر از ده لایک برسونید و این پارت رو همین طور😈 راستی اگه بد بود ادامه ندم نظراتتون برام خیلی مهمه تو کامنت ها بگید ادامه بدم یا نه😃👍
۵۴۵.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.