پارت 3 fake love
پارت 3 fake love
تهیونگ: ببینم اگه کسی پیشت هست همین الان بهش بگو باهام حرف بزنه
قبل این که ا/ت چیزی بگه کوک گوشی رو از بلوتوث در آورد و گفت
کوک: بله من کنارشم
تهیونگ: خوب نمیدونم کی هستی ولی مراقب ا/ت باش اون چند سال قبل هم همین اتفاق برای یه دوست دیگه اش افتاد و اون یه شک بهش وارد شد اگه همین اتفاق دوباره بیوفته ا/ت نمیتونه نجات پیدا کنه ببین هر جوری که شده آرومش کن
تهیونگ گوشی رو قطع کرد و کوک برگشت به ا/ت و دید داره با خودش حرف میزنه سرعت ماشین خیلی زیاد بود با خودش میگفت
ا/ت: ن...نه...نمیزارم چیزیش بشه....اون چیزیش نمیشه...من بهش قول داده بودم...هق هق نمیزارم چیزیش بشهههه
ویو کوک
ا/ت هین روند ماشین گریه میکرد و با خودش آروم صحبت میکرد و دستاشو محکم به فرومون میزد نمیدونم چی شده بود ولی از اونجایی که برادرش ماجرا رو گفت دلم براش خیلی سوخت حتما خیلی سختی کشیده بود
کوک: ا/ت آروم باش...دوستت چیزیش نمیشه
ا/ت: نهههههه نمیزارم چیزیش بشههههههه نمیزارمممم(داد و گریه)
کوک: ببین آروم باش تو نمیزاری چیزیش بشه
رسیدیم به لوکیشن ا/ت زود پیاده شد رفت تو اون کوچه سوت و کور داشت میدویید ته کوچه رسید و دید که چند تا پسر میخوان به جنی تجاوز کنن ا/ت زود دوید طرف اونا و همشون رو آنقدری زد که از حال رفتن اون هنر های رزمی رو بلد بود
ویو کوک
ا/ت داشت همشون رو میزد که وسطش تهیونگ و بادیگارد هاش رسیدن ولی کاری نکردن و همه با تعجب به ا/ت نگاه میکردیم انگار خون جلو چشماش رو گرفته بود بعد این که همشون رو زد رفت سراغ جنی که بیهوش بود زود اونو کشید بغلش و گفت
ا/ت: جنیییی....هق هق....پاشوووووو با تو امممممم تهیونگگگگگ زود بیا بلندش کن بریم بیمارستاننننن زود باششششش(داد و گریه)
تهیونگ اومد جنی رو برآید استایل بغل کرد و برد تو ماشین ا/ت همین که خواست بشینه پشت فرمون ا/ت زود نشست پشت فرمون و تهیونگ عقب نشسته بود و جنی رو صدا میزد که شاید بیدار شه و کوک جلو نشسته بود ا/ت خیابون رو با پیست ماشین سواری اشتباه گرفته بود جوری میروند که هر لحظه ممکن بود تصادف کنیم ا/ت همش گریه میکرد رسیدیم بیمارستان که تهیونگ جنی رو برآید استایل بغل کرد و برد تو ا/ت رفت دکتر آورد دکتر جنی رو برد تو اتاق و چند تا دکتر دیگه هم رفت تو ا/ت همش داشت با خودش حرف میزد رو صندلی نشسته بود و تهیونگ بغلش کرده بود
ا/ت: هق هق من نباید...هق هق نباید بدون اون میرفتم تو اون کامپ لعنتی...هق هق
تهیونگ: آروم باش ا/ت جنی چیزیش نمیشه تو نباید اجازه بدی اتفاق های چند سال پیش دوباره رخ بده
کوک: بزار من آرومش کنم
تهیونگ: میتونی؟
کوک اومد کنار ا/ت نشست و اونو بغل کرد و گفت
کوک: ا/ت آروم باش اون چیزیش نمیشه بیا بریم کامپ
تهیونگ: ببینم اگه کسی پیشت هست همین الان بهش بگو باهام حرف بزنه
قبل این که ا/ت چیزی بگه کوک گوشی رو از بلوتوث در آورد و گفت
کوک: بله من کنارشم
تهیونگ: خوب نمیدونم کی هستی ولی مراقب ا/ت باش اون چند سال قبل هم همین اتفاق برای یه دوست دیگه اش افتاد و اون یه شک بهش وارد شد اگه همین اتفاق دوباره بیوفته ا/ت نمیتونه نجات پیدا کنه ببین هر جوری که شده آرومش کن
تهیونگ گوشی رو قطع کرد و کوک برگشت به ا/ت و دید داره با خودش حرف میزنه سرعت ماشین خیلی زیاد بود با خودش میگفت
ا/ت: ن...نه...نمیزارم چیزیش بشه....اون چیزیش نمیشه...من بهش قول داده بودم...هق هق نمیزارم چیزیش بشهههه
ویو کوک
ا/ت هین روند ماشین گریه میکرد و با خودش آروم صحبت میکرد و دستاشو محکم به فرومون میزد نمیدونم چی شده بود ولی از اونجایی که برادرش ماجرا رو گفت دلم براش خیلی سوخت حتما خیلی سختی کشیده بود
کوک: ا/ت آروم باش...دوستت چیزیش نمیشه
ا/ت: نهههههه نمیزارم چیزیش بشههههههه نمیزارمممم(داد و گریه)
کوک: ببین آروم باش تو نمیزاری چیزیش بشه
رسیدیم به لوکیشن ا/ت زود پیاده شد رفت تو اون کوچه سوت و کور داشت میدویید ته کوچه رسید و دید که چند تا پسر میخوان به جنی تجاوز کنن ا/ت زود دوید طرف اونا و همشون رو آنقدری زد که از حال رفتن اون هنر های رزمی رو بلد بود
ویو کوک
ا/ت داشت همشون رو میزد که وسطش تهیونگ و بادیگارد هاش رسیدن ولی کاری نکردن و همه با تعجب به ا/ت نگاه میکردیم انگار خون جلو چشماش رو گرفته بود بعد این که همشون رو زد رفت سراغ جنی که بیهوش بود زود اونو کشید بغلش و گفت
ا/ت: جنیییی....هق هق....پاشوووووو با تو امممممم تهیونگگگگگ زود بیا بلندش کن بریم بیمارستاننننن زود باششششش(داد و گریه)
تهیونگ اومد جنی رو برآید استایل بغل کرد و برد تو ماشین ا/ت همین که خواست بشینه پشت فرمون ا/ت زود نشست پشت فرمون و تهیونگ عقب نشسته بود و جنی رو صدا میزد که شاید بیدار شه و کوک جلو نشسته بود ا/ت خیابون رو با پیست ماشین سواری اشتباه گرفته بود جوری میروند که هر لحظه ممکن بود تصادف کنیم ا/ت همش گریه میکرد رسیدیم بیمارستان که تهیونگ جنی رو برآید استایل بغل کرد و برد تو ا/ت رفت دکتر آورد دکتر جنی رو برد تو اتاق و چند تا دکتر دیگه هم رفت تو ا/ت همش داشت با خودش حرف میزد رو صندلی نشسته بود و تهیونگ بغلش کرده بود
ا/ت: هق هق من نباید...هق هق نباید بدون اون میرفتم تو اون کامپ لعنتی...هق هق
تهیونگ: آروم باش ا/ت جنی چیزیش نمیشه تو نباید اجازه بدی اتفاق های چند سال پیش دوباره رخ بده
کوک: بزار من آرومش کنم
تهیونگ: میتونی؟
کوک اومد کنار ا/ت نشست و اونو بغل کرد و گفت
کوک: ا/ت آروم باش اون چیزیش نمیشه بیا بریم کامپ
۱۳۱.۷k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.