وقتی که توب جهانم پا گذاشتی پارت ۸
پارت هشتم)
تو اینجا چیکار میکنی(با عصبانیت)،
تهیونگ:دختره ی هرزه فک کردی میتونی هرچی دلت خواست بگی هه
جنی،:از اینجا برو چیکارم داری
_هه هم تو هم اون دختره ی ***میکشم
تهیونگ میره به طرف جنی که جنی جیغ میکشه و از ترس میشینه دستو پاهاش میلرزیدن (جنی بیماریه قلبی داره دکتر گفته بود که نباید استرس بهش وارد بشه)
جنی#
قلبم خیلی درد میکرد دیگه نمیتونستم نفس بکشم همینطور که تهیونگ بالاسرم بود پیرهنشو گرفتم دیگه نمیتونستم نفس بکشم اخه تو بچگی مشکل تنفس داشتم حالم بدبود
تهیونگ#
دیدم کم کم سرخ شده اواش فک کردم که داره فیلم بازی میکنه بعد دیدم دیگه نمیتونه رو پاش وایسهدپیراهنمو گرفتو کم کم دیدم چشماش بسته میشن هی صرفه میزد .بااینکه بدم میومد ازش ولی نگرانش شدم سریع رفتم زنگ زدم به دکتر خوصوصیم
........______
جنی#
چشامو باز کردم فقط اونجایی یادم میومد که اخر بار تهیونگ بغلم کرده بود نمیدونم چرا حس خوبی بهم دست داده بود بدم نمیومد ازش با صدای دکتر به خودم اومدم
دکتر:خانم حالتون خوبه
(دکتر امریکا همه شرکت هارو میشناخت و جنی هم میشناخت )
بله اقای هانس ..
تو اینجا چیکار میکنی(با عصبانیت)،
تهیونگ:دختره ی هرزه فک کردی میتونی هرچی دلت خواست بگی هه
جنی،:از اینجا برو چیکارم داری
_هه هم تو هم اون دختره ی ***میکشم
تهیونگ میره به طرف جنی که جنی جیغ میکشه و از ترس میشینه دستو پاهاش میلرزیدن (جنی بیماریه قلبی داره دکتر گفته بود که نباید استرس بهش وارد بشه)
جنی#
قلبم خیلی درد میکرد دیگه نمیتونستم نفس بکشم همینطور که تهیونگ بالاسرم بود پیرهنشو گرفتم دیگه نمیتونستم نفس بکشم اخه تو بچگی مشکل تنفس داشتم حالم بدبود
تهیونگ#
دیدم کم کم سرخ شده اواش فک کردم که داره فیلم بازی میکنه بعد دیدم دیگه نمیتونه رو پاش وایسهدپیراهنمو گرفتو کم کم دیدم چشماش بسته میشن هی صرفه میزد .بااینکه بدم میومد ازش ولی نگرانش شدم سریع رفتم زنگ زدم به دکتر خوصوصیم
........______
جنی#
چشامو باز کردم فقط اونجایی یادم میومد که اخر بار تهیونگ بغلم کرده بود نمیدونم چرا حس خوبی بهم دست داده بود بدم نمیومد ازش با صدای دکتر به خودم اومدم
دکتر:خانم حالتون خوبه
(دکتر امریکا همه شرکت هارو میشناخت و جنی هم میشناخت )
بله اقای هانس ..
۲۲.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.