ماهتیره
ماهِ_تیره🌑
Part: 3
پاهاشو انداخته بود روی هم و خیلی شیک و خفن روی کاناپه نشسته بود
+بـ.. بفرمایید
_دیر کردی کوچولو
+ببخشید
دمنوش رو که برای تهیونگ درست کرده بودم
برداشتم وکنار تهیونگ رو زمین نشستم
سرشو بلند کردم و دمنوش رو بهش دادم
بلند شدم و به غریبه نگاه کردم که هنوز روی کاناپه نشسته بود
من یه دختر تنها تو خونه بودم که پدر مادرمم سفر بودن و حالا حالا ها قصد اومدن نداشتن
خیلی میترسیدم
توی دلم با خودم صحبت میکردم که یه دفعه تا برگشتم دیدم زل زده
+. ـ. چـ.. چیزی لازم دارید؟
_شاید
+اگه چیزی هست که لازم دارید بگید
_لازم نیست
سریع بحث رو عوض کردم گفتم
+برادرم چرا انقدر مسـ//ت شده؟ معمولا انقدر نمی نوشه
_لازم نیست وارد بحث بزرگ تر ها بشی
خوشم نمی اومد منو کوچیک حساب میکرد
+اما تهیونگ برادر منه پس هرچیزی که به اون مربوطه به منم مربوطه
تک خنده ای زد
_مواظب باش کوچولو شجاعت زیادی هم خوب نیست
سریع گفتم
_اوه اونوقت باید از شما بترسم؟
ترسناک بهم نزدیک شد
و.....
L
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 3
پاهاشو انداخته بود روی هم و خیلی شیک و خفن روی کاناپه نشسته بود
+بـ.. بفرمایید
_دیر کردی کوچولو
+ببخشید
دمنوش رو که برای تهیونگ درست کرده بودم
برداشتم وکنار تهیونگ رو زمین نشستم
سرشو بلند کردم و دمنوش رو بهش دادم
بلند شدم و به غریبه نگاه کردم که هنوز روی کاناپه نشسته بود
من یه دختر تنها تو خونه بودم که پدر مادرمم سفر بودن و حالا حالا ها قصد اومدن نداشتن
خیلی میترسیدم
توی دلم با خودم صحبت میکردم که یه دفعه تا برگشتم دیدم زل زده
+. ـ. چـ.. چیزی لازم دارید؟
_شاید
+اگه چیزی هست که لازم دارید بگید
_لازم نیست
سریع بحث رو عوض کردم گفتم
+برادرم چرا انقدر مسـ//ت شده؟ معمولا انقدر نمی نوشه
_لازم نیست وارد بحث بزرگ تر ها بشی
خوشم نمی اومد منو کوچیک حساب میکرد
+اما تهیونگ برادر منه پس هرچیزی که به اون مربوطه به منم مربوطه
تک خنده ای زد
_مواظب باش کوچولو شجاعت زیادی هم خوب نیست
سریع گفتم
_اوه اونوقت باید از شما بترسم؟
ترسناک بهم نزدیک شد
و.....
L
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۲k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط