فیک : ارتش بی رحم
پارت : ۴
مامان خودداری و وقار معمولش را از دست میدهد و تقریبا داد میزند و میگوید : بله ! و اگه امروز جرئت کنی پات رو بزاری تو ربع کاتبان، اون گیس مسخرهت رو میگیرم و خودم پرتت میکنم تو جان پناه .
صبر کن اون دارد مرا تهدید به مرگی حتمی میکند؟ جان پناه دره ای خیلی بلند بین دو برجکه که برای ورود به ربع سواران باید ازش بگذرم هر کی از پل بین دو برجک بیوفتد قطعا میمیرد به اصطلاح بهش میگوییم جان پناه، در راس سلسله مراتب اجتماعی و نظامی بودن هم به همبن درد میخورد که اژدهایی که باهات متحد شده است محض سرگرمی مردم را کباب میکند. دل و روده ام میپیچد به هم ، چقدر از اینکارهایشان بدم می آید، جون و زندگی مردم برای سواران یک شوخی بامزه است و برای من هیچ وقت اینطور نبوده برای همین هم هیچ وقت نمیتوانم یک سوار درست و حسابی باشم من بی رحم نیستم! میرا که از گردن به بالا دارد سرخ میشود کلنجار میرود《 اما مامان خواست بابا این نبود.》مامان که انگار دارد وضع آب و هوا را گزارش میکند میگوید: من عاشق پدرتون بودم ، ولی اون مُرده ، گمونم اگه بود. نمیخواست چنین روزهایی رو ببینه .
نفسم را در سینه حبس میکنم و دم نمیزنم. بحث کردن بی فایده است تاحالا هیچ وقت به هیچ کدام از حرف هایم گوش نداده و الان هم فرقی با روزهای دیگر ندارد. اما میرا میگوید: اگه جولیا رو بفرستی سواره نظام ، مثل اینکه حکم مرگش رو امضا کرده باشی.
انگار میرا خيال ندارد دست از کلنجار رفتن بر دارد. باز هم ادامه میدهد: اون طور که باید و شاید قوی نیست ، مامان ! امسال دستش شکسته ، هر دوهفته یکبار مفصل هاش از جا در میره . قد و بالایی هم نداره که بتونه سوار اژدهایی بشه که بزرگ باشه و بتونه از نبرد زنده برش گردونه.
این چه وضعش است؟ دست هایم را مشت میکنم و ناخن هایم کف دستم فرو میرود اینکه بدانم شانس زنده ماندنم کم است یک چیز است و اینکه خواهرم کمبود هایم را به رخم بکشد، یک چیز دیگر. میگویم : جدی، میرا؟ به من میگی ضعیف؟ میرا دستم را فشار میدهد و میگوید: نه ، فقط ... جثهت نحیفه. در جوابش میگویم : فرق چندانی هم نداره . اژدهایان با زن های نحیف متحد نمیکند آنها را میسوزانند و خاکستر میکنند. مامان سرتاپایم را نگاه میکند و میگوید: خب ریزهمیزه است . کفرم در میآید: پوف ! الان فقط قراره عیب و ایراد های من را بشمریم؟
مامان ادامه میدهد: من هیچ وقت نگفتم عیب و ایراده . مامان رو میکند به خواهرم 《مشکلاتی که جولیا تا وقت نهار باهاشون دست و پنجه نرم میکنه به مراتب بیشتر از مشکلاتی که تو توی یک هفته داری ، میرا. اگه یکی از بچه های من بتونه از سواره نظام زنده بیرون بیاد اون جولیاست.》و .....
نظرتون چیههه؟
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.