ناپدری۲
#ناپدری۲
#pt24
صدا گریه دختر کوچولوش کله اتاق رو برداشته بود سوفیا دخترکوچولوش رو تو بغلش گرفته بود
+خوش اومدی کوچولو مامان
همون موقع صدا کوک اومد
_سوفیا (کمی بلند)
کوک اومد تو چهارچوب در ظاهر شد
+کوک بیا نگاش کن
کوک با بغض تو چشاش کنار سوفیا رو تخت نشست دخترکوچولوش رو تو بغلش گرفت
_سلام دخترکم
+شبیه توعه
_بیشتر شبیه توعه نگا چشاشو
+خیلی گوگولیه
_بابا نمیزاره تو و مامانی سختی بکشید هرچه زودتر همه چیو درست میکنه تو باید هواست به مامانی باشه
+کوک اون الان خیلی بچس(خنده)
_خب نباید از الان بدون
+اسمشو چی بزاریم؟
_سانا
+جئون سانا خیلی قشنگه
سوفیا به سانا شیر داد و خوابوندش کوک از اتاق رفت بیرون که جینا رو تو اتاق دید
_با من بیا کارت دارم
کوک از خونه رفت بیرون جینا هم باهاش رفت
/چیزی شده؟
_خواهر یونگی درسته؟
/درسته
_امیدوارم چیزی از بارداری سوفیا بهش نگفته باشی
/نگفتم
_نبایدم بگی از این به بعدشم نمیگی زمانی که پاتو از خونه گذاشتی بیرون همه چیو میزاری همینجا و میری بفهمم صدات در اومده تو و داداشتو باهم نابود میکنم
/چی باعث شده فکر کنی از داداش من بهتری جئون جونگ کوک
کوک پوزخندی زد و صورتشو نزدیک صورت جینا کرد
_داداشت حتی خبر نداره قراره چه بلایی سرش بیاد و بعد شاهد کشته شدن داداشتی پس بهتره دختر خوبی باشیو از سوفیا هم دوری کنی تنها راه نجات داداشته
/سوفیا میدونه چه آدم عوضی هستی؟
_سوفیا خودش منو بهتر از هرکسی می شناسه من عاشق اونم و چنین رفتاری باهاش ندارم فهمیدی
و بعد وارد خونه شد و به سمت اتاق سوفیا رفت با دیدن صحنه کیوت مقابلش چشاش برق زد و....
#pt24
صدا گریه دختر کوچولوش کله اتاق رو برداشته بود سوفیا دخترکوچولوش رو تو بغلش گرفته بود
+خوش اومدی کوچولو مامان
همون موقع صدا کوک اومد
_سوفیا (کمی بلند)
کوک اومد تو چهارچوب در ظاهر شد
+کوک بیا نگاش کن
کوک با بغض تو چشاش کنار سوفیا رو تخت نشست دخترکوچولوش رو تو بغلش گرفت
_سلام دخترکم
+شبیه توعه
_بیشتر شبیه توعه نگا چشاشو
+خیلی گوگولیه
_بابا نمیزاره تو و مامانی سختی بکشید هرچه زودتر همه چیو درست میکنه تو باید هواست به مامانی باشه
+کوک اون الان خیلی بچس(خنده)
_خب نباید از الان بدون
+اسمشو چی بزاریم؟
_سانا
+جئون سانا خیلی قشنگه
سوفیا به سانا شیر داد و خوابوندش کوک از اتاق رفت بیرون که جینا رو تو اتاق دید
_با من بیا کارت دارم
کوک از خونه رفت بیرون جینا هم باهاش رفت
/چیزی شده؟
_خواهر یونگی درسته؟
/درسته
_امیدوارم چیزی از بارداری سوفیا بهش نگفته باشی
/نگفتم
_نبایدم بگی از این به بعدشم نمیگی زمانی که پاتو از خونه گذاشتی بیرون همه چیو میزاری همینجا و میری بفهمم صدات در اومده تو و داداشتو باهم نابود میکنم
/چی باعث شده فکر کنی از داداش من بهتری جئون جونگ کوک
کوک پوزخندی زد و صورتشو نزدیک صورت جینا کرد
_داداشت حتی خبر نداره قراره چه بلایی سرش بیاد و بعد شاهد کشته شدن داداشتی پس بهتره دختر خوبی باشیو از سوفیا هم دوری کنی تنها راه نجات داداشته
/سوفیا میدونه چه آدم عوضی هستی؟
_سوفیا خودش منو بهتر از هرکسی می شناسه من عاشق اونم و چنین رفتاری باهاش ندارم فهمیدی
و بعد وارد خونه شد و به سمت اتاق سوفیا رفت با دیدن صحنه کیوت مقابلش چشاش برق زد و....
۱۱.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.