روز برفی...
روز برفی...
پارت ۱۱
ویو ا.ت
بانو چو رفت برام خوراکی بیاره
منم از شدت خستگیم لم دادم و ایو پیشم بود
ایو :بانو لطفا درست بشینین اگر کسی بیاد چی
ا.ت:ساکت باش
ایو:.......
که صدای بانو چو اومدش
با خودم گفتم این بانو چو حالا که فکر می کنم چقدر زر می زنع
بانو چو:بانوی من عالیجناب پارک اینجا هستن
یهو صاف نشستم
ا.ت : ایشون رو همراهی کنید
جیمین اومد و نشست
به ایو گفتم بره بیرون این اولین باری بود که به ایو وقتی یکی میاد عمارتم میگم بره بیرون
جیمین:الان کاملا تنهاییم
ا.ت:آره
یهو جیمین پرید بقلم صفت بقلم کرد منم بقلش کردم
ا.ت:چیشدع که اینجوری بقلم کردی دارم خفه میشم
جیمین:فردا ازدواج می کنم جوجه
ا.ت: واقعااااا
جیمین:آره خوشحالی یا ناراحت
ا.ت:هوراااا
ویو جیمین
لب مو گذاشتم رو لب ا.ت و اونم همراهیم کردش بعد ۵ مین نفس کم آوردیم هردومون
ا.ت:خب جیمینم بهتره دیگه بری بخوابی تا فردا سرحال باشیم
جیمین:بدون تو نمیشه
ا.ت:جیمین ما باید بعد ازدواج اتاق مشترک رو بگیریم بریم بخوابیم پیش هم
جیمین :ای خدا باشه میرم خدافظ جوجه
ا.ت:خدافظ عشقم
پرس زمانی به دو روز بعد وقتی ازدواج کردن
ویو راوی
ا.ت: جیمینااااااا
جیمین:بله
ا.ت:اگه تو بری یه سفر تو کشور دیگه..کلی دختر اونجا باشه و تو از یکی شون خوشت بیاد باهاش رابطه بر قرار می کنی و به من نمیگی؟
جیمین: عمرا این کارو بکنم جوجه
ا.ت:بهم قول میدی همیشه پیشم بمونی
جیمین:آره جوجه کوچولو ی خودم
و جیمین ا.ت رو بقل کرد
ادامه دارد...
پارت ۱۱
ویو ا.ت
بانو چو رفت برام خوراکی بیاره
منم از شدت خستگیم لم دادم و ایو پیشم بود
ایو :بانو لطفا درست بشینین اگر کسی بیاد چی
ا.ت:ساکت باش
ایو:.......
که صدای بانو چو اومدش
با خودم گفتم این بانو چو حالا که فکر می کنم چقدر زر می زنع
بانو چو:بانوی من عالیجناب پارک اینجا هستن
یهو صاف نشستم
ا.ت : ایشون رو همراهی کنید
جیمین اومد و نشست
به ایو گفتم بره بیرون این اولین باری بود که به ایو وقتی یکی میاد عمارتم میگم بره بیرون
جیمین:الان کاملا تنهاییم
ا.ت:آره
یهو جیمین پرید بقلم صفت بقلم کرد منم بقلش کردم
ا.ت:چیشدع که اینجوری بقلم کردی دارم خفه میشم
جیمین:فردا ازدواج می کنم جوجه
ا.ت: واقعااااا
جیمین:آره خوشحالی یا ناراحت
ا.ت:هوراااا
ویو جیمین
لب مو گذاشتم رو لب ا.ت و اونم همراهیم کردش بعد ۵ مین نفس کم آوردیم هردومون
ا.ت:خب جیمینم بهتره دیگه بری بخوابی تا فردا سرحال باشیم
جیمین:بدون تو نمیشه
ا.ت:جیمین ما باید بعد ازدواج اتاق مشترک رو بگیریم بریم بخوابیم پیش هم
جیمین :ای خدا باشه میرم خدافظ جوجه
ا.ت:خدافظ عشقم
پرس زمانی به دو روز بعد وقتی ازدواج کردن
ویو راوی
ا.ت: جیمینااااااا
جیمین:بله
ا.ت:اگه تو بری یه سفر تو کشور دیگه..کلی دختر اونجا باشه و تو از یکی شون خوشت بیاد باهاش رابطه بر قرار می کنی و به من نمیگی؟
جیمین: عمرا این کارو بکنم جوجه
ا.ت:بهم قول میدی همیشه پیشم بمونی
جیمین:آره جوجه کوچولو ی خودم
و جیمین ا.ت رو بقل کرد
ادامه دارد...
۹۱۰
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.