چند پارتی یونگی
چند پارتی یونگی
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ویو ا.ت
امروز شوگا لازم نبود بره کمپانی و خونه میمونه ساعت ۱۱ صبح بود هنوز خواب بود مثل یه بچه گربه خوابیده بودش
پاشدم رفتم دست شویی کار های لازم رو انجام دادم از پنجره بیرون رو نگاه کردم هوا بارونی بود داشتم آروم می رفتم از پله ها پایین که افتادم و پام پیچ خورد
ا.ت:ایییییییییی شوگااااااا(داد)
ویو یونگی
خواب بودم که یهو صدای ا.ت بلندم کرد
سریع رفتم بیرون از اتاق دیدم افتاده رو زمین
بدو بدو رفتم سمتش
یونگی:ا.تتتتت خوبییی چیشدش (نگران)
ا.ت:آره خوبم نگران نباش فکر کنم پام پیچ خورده
یونگی:چییی( سریع پای ا.ت رو چک کرد )
ا.ت:ای پامممم فشارس نده یونگیاااااااااااا
یونگی:وای نه(ناراحت)
ا.ت:چیشده یونگی
یونگی:ربات پات فکر کنم پاره شده(نگران و عصبی)
ا.ت:نه نه یونگی اینجور نباید بشه (یکم ترسیده بود )
ا.ت رو بقل کردم بردم گذاشتم رو تخت لباس هاشو عوض کردم و لباس خودمم عوض کردم
و بقلش کردم رفتم سمت ماشین گذاشتمش تو ماشین و در و بستم خودمم سوار شدم
تو ماشین فقد دستم رو گرفته بود با یه دست فرمون رو گرفته بودم
ا.ت:یونگیا من می ترسم اگه ربات پام واقعا پاره شده باشه باید عمل کنم می ترسم یونگیا می ترسم (بغض کرده بود)
یونگی :آروم باش عشقم فقط یه عمله دیگه بعد خوب میشی (دست ا.ت رو فشار داد)
ادامه دارد...
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ویو ا.ت
امروز شوگا لازم نبود بره کمپانی و خونه میمونه ساعت ۱۱ صبح بود هنوز خواب بود مثل یه بچه گربه خوابیده بودش
پاشدم رفتم دست شویی کار های لازم رو انجام دادم از پنجره بیرون رو نگاه کردم هوا بارونی بود داشتم آروم می رفتم از پله ها پایین که افتادم و پام پیچ خورد
ا.ت:ایییییییییی شوگااااااا(داد)
ویو یونگی
خواب بودم که یهو صدای ا.ت بلندم کرد
سریع رفتم بیرون از اتاق دیدم افتاده رو زمین
بدو بدو رفتم سمتش
یونگی:ا.تتتتت خوبییی چیشدش (نگران)
ا.ت:آره خوبم نگران نباش فکر کنم پام پیچ خورده
یونگی:چییی( سریع پای ا.ت رو چک کرد )
ا.ت:ای پامممم فشارس نده یونگیاااااااااااا
یونگی:وای نه(ناراحت)
ا.ت:چیشده یونگی
یونگی:ربات پات فکر کنم پاره شده(نگران و عصبی)
ا.ت:نه نه یونگی اینجور نباید بشه (یکم ترسیده بود )
ا.ت رو بقل کردم بردم گذاشتم رو تخت لباس هاشو عوض کردم و لباس خودمم عوض کردم
و بقلش کردم رفتم سمت ماشین گذاشتمش تو ماشین و در و بستم خودمم سوار شدم
تو ماشین فقد دستم رو گرفته بود با یه دست فرمون رو گرفته بودم
ا.ت:یونگیا من می ترسم اگه ربات پام واقعا پاره شده باشه باید عمل کنم می ترسم یونگیا می ترسم (بغض کرده بود)
یونگی :آروم باش عشقم فقط یه عمله دیگه بعد خوب میشی (دست ا.ت رو فشار داد)
ادامه دارد...
۲.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.