مناجات برای کبوتر سیاه

#مناجات برای کبوتر سیاه...
دیروز من کجاست؟
خرابه ی شیون های عاشقانه ام
خانه ی کابوس های ” گارسیالورکا ”
و شبستان گیتارهای زخم تاریخ ،
نعش بزرگ سکوت
در اوهام گامصدای چکمه ها
و چرک ،
قربانی کدام خاطر پاکیزه بود
این جنازه ی غریبی که
پیشانیش
غربال گلوله های هزاران برادر است ؟
خداوندا
خداوندا !
مرا در میان دست های خود بگیر
چنان مهربانی که گنجشکی را
و چونان صدف که قطره ی موعود را
هنگامه ایست امروز
هنگامه ی گریه های نریان
بر سینه ی مجروح
زین باژگونه
هیهات !
از کوهپایه های آخرین قصّه می آید
از کوهستان آخرین حکایت عشق ،
آرام ،
آرام ،
چونان که سایه ی ابری بیهوده .
بوی مصیبتش
در خضاب کاکل هاست ،
افسانه ی شهادتش
در پایکوبی های دیوانه وار
بیچاره یار!
دریغا عشق سیزدهمین پائیز
دریغا!
برادران مکتب خانه های تابستان و
خاطره
بیایید !
بیایید
با خیزران ها و درخت مقـّدس
در بی تابی های دل
و یادگار اوّلین دختران دیروز
تا بخوانیم :
” اقراء ”
ای چشمهای سیزدهمین پائیز
جز یاد تو
مرا خاطره یی مباد !
به خاکم کن
در پیشانی خود
ای یار!
در پیشانی خود مرا گوری همیشه بنا کن
مرا در صدای خود بگذار
و بخوان
اوّلین کلام را
اوّلین اسم خداوند :
” عشق ”
سلام
سلام عشق !
#ابراهیم_منصفی #رامی_جنوب
دیدگاه ها (۱۸)

#درد آخرین...با خنجری از کینه ی تنهائیکبوتر سپید عشق راپشت پ...

#گفته های ناگفته...یادت هستچرا دیوانه شدمو چرا از حیرت عشقسر...

#شبانه ی چهارم...دور افتاده ام از خویشدور افتاده ام از ریشه ...

#پرواز (۲)آن روزاز بسکه زیبا بودی ،از بسکه شیرین و دلپذیر،دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط