زوال عشق پارت بیست مهدیه عسگری
#زوال_عشق #پارت_بیست #مهدیه_عسگری
نتونستم بخابم...ینی حرص نزاشت بخابم...از بچگی خیلی لجباز بودم...با لبخند شیطانی بلند شدم...
همه مردا در برابر زیبایی و لوندی یه دختر کم میارن...پس تصمیم گرفتم یکم بردیا رو اذیت کنم....
برق و اروم روشن کردم که مریم تکونی خورد ولی بیدار نشد...نفس آسوده ای کشیدم و به سمت چمدونم رفتم...شانسی یه لباس خواب خیلی سکسی با خودم آورده بودم...
قرمز و کوتاه بود و خیلی جاهاش جز جاهای بووووقش با تور پوشیده شده بود...پوشیدمشو موهامو هم شونه کردم و یه رژ لب قرمزم زدم و عطر خوشبومو هم زدم و برق و خاموش کردم و از اتاق رفتم بیرون....
پاورچین پاورچین به سمت اتاقش رفتم که در کمال تعجب دیدم برق اتاقش از زیر در معلومه و این ینی بیداره....
اروم در زدم و منتظر موندم...بعد از چند ثانیه اومد و درو باز کرد....ماتش برد تا حالا منو این ریختی ندیده بود...بعد از چند ثانیه به خودش اومد و اخماش و تو هم کرد و گفت:چیه چی میخای؟!...ببین هنوزم از دستت شکارم بخاطر مامانم لهت نکردم پس گورتو کم کن...
خاست درو ببند که چشمامو درشت کردم و مظلوم گفتم :ببخشید...میدونستم در این مواقع خیلی خوردنی میشم...آب دهنشو قورت داد و سری تکون داد که با همون لحن مظلوم گفتم: میشه بیام تو اتاقت؟!... با چشمای گشاد نگام کرد که...
نتونستم بخابم...ینی حرص نزاشت بخابم...از بچگی خیلی لجباز بودم...با لبخند شیطانی بلند شدم...
همه مردا در برابر زیبایی و لوندی یه دختر کم میارن...پس تصمیم گرفتم یکم بردیا رو اذیت کنم....
برق و اروم روشن کردم که مریم تکونی خورد ولی بیدار نشد...نفس آسوده ای کشیدم و به سمت چمدونم رفتم...شانسی یه لباس خواب خیلی سکسی با خودم آورده بودم...
قرمز و کوتاه بود و خیلی جاهاش جز جاهای بووووقش با تور پوشیده شده بود...پوشیدمشو موهامو هم شونه کردم و یه رژ لب قرمزم زدم و عطر خوشبومو هم زدم و برق و خاموش کردم و از اتاق رفتم بیرون....
پاورچین پاورچین به سمت اتاقش رفتم که در کمال تعجب دیدم برق اتاقش از زیر در معلومه و این ینی بیداره....
اروم در زدم و منتظر موندم...بعد از چند ثانیه اومد و درو باز کرد....ماتش برد تا حالا منو این ریختی ندیده بود...بعد از چند ثانیه به خودش اومد و اخماش و تو هم کرد و گفت:چیه چی میخای؟!...ببین هنوزم از دستت شکارم بخاطر مامانم لهت نکردم پس گورتو کم کن...
خاست درو ببند که چشمامو درشت کردم و مظلوم گفتم :ببخشید...میدونستم در این مواقع خیلی خوردنی میشم...آب دهنشو قورت داد و سری تکون داد که با همون لحن مظلوم گفتم: میشه بیام تو اتاقت؟!... با چشمای گشاد نگام کرد که...
۸.۸k
۰۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.