تکپارتی

تکپارتی
نام:وقتی شیر موزش رو می خوری

جونگ کوک از استودیوم برگشت روز سختی بود تمرین ها و رقص سنگین و ضبط های طولانی مدت انرژیش رو گرفته بود و تنها چیزی که میتونست اونو از خستگی بیرون بیاره شیر موز خنک بود که برای بعد از تمرین کنار گذاشته بود
وارد آپارتمان شد سکوت بود
جونگ کوک:عزیزم؟ من اومدم
از داخل آشپز خونه گفتی
ا.ت:خوش اومدی عشقم لباسات رو عوض کن یک چیز خنک برات آماده کردم
جونگ کوک با هیجان به سمت یخچال رفت
چون میدونست چیز خنک احتمالا همون شیر موزیه که داخل یخچال گذاشته اما وقتی در یخچالو باز کرد متوجه یک جای‌خالی بزرگ شد
اون تموم نوشیدنی هارو زیرورو کرد فقط سه بسته باقی مونده بود. درحالی که میدونست دیروز صبح هفتا پاکت شیرموز بوده با آهی که کشید به سمت تو که پشت میز نشسته بودی برگشت مشغول مرتب کردن وسایل بودی و لبخند موذیانه ای داشتی
جونگ کوک:عشقم توهم عضو تیم دزدان شیرموز شدی؟
جونگ کوک با لحنی که سعی می‌کرد جدی به نظر بیاد گفت
جونگ کوک:باید زودتر میومدم
قهقهه زدی و از پشت میز بلند شدی
ا.ت:از کجا معلوم شاید کاره من نباشه
جونگ کوک:آ.ت شوخی نکن دیگه
ا.ت:خیله خب اعتراف میکنم دوتا از اونارو دیشب خوردم اما بقیه کجان؟
جونگ کوک:مگه به غير از اینا بازم هست؟
به سمت یخچال رفتی و یک سینی بیرون اوردی سینی پر بود از اسموتی رو یکی نوشته بود (شیر موز اسموتی کوکی مخصوص خستگی روز سخت)
با هیجان گفتی
ا.ت:دیدی من شیر موزات رو نخوردم اونارو ارتقا دادم وقتی دیدم فقط چند تا ازشون باقی مونده تصمیم گرفتم باکمی موز تازه و شیر موز برات این اسموتی رو درست کنم تا خستگیت در بره
جونگ کوک با دهن باز به سینی نگاه کرد گونه هاش از تعجب و خوشحالی سرخ شده بود. اون سریع به سمتت اومد در آغوش گرفتت اونم محکم و گفت
جونگ کوک:این بهترین دزدی تاریخه و تو بهترین دزد و بهترین معشوقه دنیایی
گذاشتت زمین
جونگ کوک:حالا بیا این شیر موز های باقی مونده رو تموم کنیم و سریع این اسموتی خوشمزه که معلومه خیلی از این شیر موز خوشمزه تره رو بخوریم
و اون روز با اسموتی که براش درست کردی خسته گی جونگ کوک کاملا از بین رفت
پایان💕