مرحله پنجم اعزاداری پارت 35
مرحله پنجم اعزاداری پارت 35
پاشدم از سرجام رفتم جلوی اینه
ـ واای چه خوشگل شدم
بک میون ـ خواهش میکنم
ـ تابه حال ندیدم یکی یه همچین میکاپی واسم انجام بده
بک میون ـ واقعا؟*لبخند*
ـ نکنه میکاپ ارتیستی؟
بک میون ـ درسته میکاپ ارتیستم
ـ حاجی پشمام تو این سن؟
بک میون ـ ارع
ــ دختر باید یه اریشگاه بزنی
تا اینو گفتم خنده از رو لبش رفت
ـ چیشد؟
بک میون ـ من دختر گروه مافیام نمیتونم
ـ کی اینو گفته؟
بک میون ـ هان؟
ـ شاید اینجا نتونی اما هر جای دیگه میتونی اینکارو کنی چون زندگیه خودته علاقه ی خودته، درسته جونگ کوک خشنه اما فک نکنم بخواد دل ابجیشو بشکونه نه؟
باز لبخند اومد رو لباش
ـ خب من دیگه برم که داره دیرم میشه
بک میون ـ درسته
اومدم از اتاق بیرون تا خواستم درو ببندم
ـ راسی میدونم داری انیمه نگاه میکنی
بک میون ـ از کجا فهمیدی؟
ـ تو میخوای منه اوتاکو رو گول بزنی؟ باید بگم کور خوندی
بک میون ـ *خنده*
درو بستم فقط مونده بود به زور یونجون بگم بیاد دنبالم که منو ببره تا در اتاق جونگ کوک باز کردم سریع جلوی در ظاهر شد اونم با کت شلوار
جونگ کوک ـ عا میخواستم بیام پیشت اماده ای که؟
ـ اره چطور؟
جونگ کوک ـ خب پس بریم
ـ چی؟ من متوجه نشدم
جونگ کوک ـ خودم میبرمت
ـ چی؟ نه بابا نمیخواد زنگ یونجون میزنم منو میبره
جونگ کوک ـ یعنی نمیخوای من ببرمت
ـ ببین من نمیخوام مزاحمت باشم اینجوری یه حسی بهم دس میده
جونگ کوک ـ چه حسی؟
ـ اینکه من اویزه ی توعم، انگار مجبوری از من نگهداری میکنی و مراقبمی
جونگ کوک ـ کمتر چرتو پرت بگو بیا بریم، اینم پالتوت *پالتو رو میده بهش و دستشو میکشه و میبرتش سمت ماشین*
درو واسم باز کرد
ـ میشه من رانندگی کنم؟
جونگ کوک ـ دردت نمیگیره؟
ـ نه بابا اوکیم
جونگ کوک ـ باشه
سویچ رو داد بهم رفتم پشت ماشین نشستم جونگ کوک هم بغل دستم حرکت کردم رفتم سمت کلاب
جونگ کوک به بیرون خیره شده بود که یهو
جونگ کوک ـ این 20 حتما سختی کشیدی نه؟
ـ اوهوم یه جورایی
جونگ کوک ـ دروغ نگو
ـ باشه، خیلی سخت بود
جونگ کوک ـ...
ـ حالت خوبه؟
جونگ کوک ـ با تو خوبم
ـ داری دلمو بدس میاری نه؟
جونگ کوک ـ اوهوم، میخوام باز برگردی پیشم، میخوام باز باهات پی اس بازی کنم و تورو ببرم
ـ...
پاشدم از سرجام رفتم جلوی اینه
ـ واای چه خوشگل شدم
بک میون ـ خواهش میکنم
ـ تابه حال ندیدم یکی یه همچین میکاپی واسم انجام بده
بک میون ـ واقعا؟*لبخند*
ـ نکنه میکاپ ارتیستی؟
بک میون ـ درسته میکاپ ارتیستم
ـ حاجی پشمام تو این سن؟
بک میون ـ ارع
ــ دختر باید یه اریشگاه بزنی
تا اینو گفتم خنده از رو لبش رفت
ـ چیشد؟
بک میون ـ من دختر گروه مافیام نمیتونم
ـ کی اینو گفته؟
بک میون ـ هان؟
ـ شاید اینجا نتونی اما هر جای دیگه میتونی اینکارو کنی چون زندگیه خودته علاقه ی خودته، درسته جونگ کوک خشنه اما فک نکنم بخواد دل ابجیشو بشکونه نه؟
باز لبخند اومد رو لباش
ـ خب من دیگه برم که داره دیرم میشه
بک میون ـ درسته
اومدم از اتاق بیرون تا خواستم درو ببندم
ـ راسی میدونم داری انیمه نگاه میکنی
بک میون ـ از کجا فهمیدی؟
ـ تو میخوای منه اوتاکو رو گول بزنی؟ باید بگم کور خوندی
بک میون ـ *خنده*
درو بستم فقط مونده بود به زور یونجون بگم بیاد دنبالم که منو ببره تا در اتاق جونگ کوک باز کردم سریع جلوی در ظاهر شد اونم با کت شلوار
جونگ کوک ـ عا میخواستم بیام پیشت اماده ای که؟
ـ اره چطور؟
جونگ کوک ـ خب پس بریم
ـ چی؟ من متوجه نشدم
جونگ کوک ـ خودم میبرمت
ـ چی؟ نه بابا نمیخواد زنگ یونجون میزنم منو میبره
جونگ کوک ـ یعنی نمیخوای من ببرمت
ـ ببین من نمیخوام مزاحمت باشم اینجوری یه حسی بهم دس میده
جونگ کوک ـ چه حسی؟
ـ اینکه من اویزه ی توعم، انگار مجبوری از من نگهداری میکنی و مراقبمی
جونگ کوک ـ کمتر چرتو پرت بگو بیا بریم، اینم پالتوت *پالتو رو میده بهش و دستشو میکشه و میبرتش سمت ماشین*
درو واسم باز کرد
ـ میشه من رانندگی کنم؟
جونگ کوک ـ دردت نمیگیره؟
ـ نه بابا اوکیم
جونگ کوک ـ باشه
سویچ رو داد بهم رفتم پشت ماشین نشستم جونگ کوک هم بغل دستم حرکت کردم رفتم سمت کلاب
جونگ کوک به بیرون خیره شده بود که یهو
جونگ کوک ـ این 20 حتما سختی کشیدی نه؟
ـ اوهوم یه جورایی
جونگ کوک ـ دروغ نگو
ـ باشه، خیلی سخت بود
جونگ کوک ـ...
ـ حالت خوبه؟
جونگ کوک ـ با تو خوبم
ـ داری دلمو بدس میاری نه؟
جونگ کوک ـ اوهوم، میخوام باز برگردی پیشم، میخوام باز باهات پی اس بازی کنم و تورو ببرم
ـ...
۵.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.