مرحله پنجم اعزاداری پارت 36
مرحله پنجم اعزاداری پارت 36
جونگ کوک ـ میخوامم..
ـ باهام ازدواج کنی؟ درسه
جونگ کوک ـ اره اون قول رو یادته؟
ـ که گفتم "وقتی بزرگ شدیم بیا ازدواج کنیم"؟
جونک کوک ـ اوهوم
ـ به هر حال اون موقع به اجبار گفتی که من ناراحت نشم
جونگ کوک ـ اصلا اجباری نبود
ـ چقد تباه بودم اون زمان
جونگ کوک ـ *شروع کرد به خندیدن *
ـ کوفت
جونگ کوک ـ باشه
بعد چند دقیقه رسیدیم تاناکا و نیوشینویا تا جونگ کوک رو دیدن سریع جلوی من مث بادیگاردا وایسادن فک کرده بودن که جونگ کوک میخواد بهم حمله کنه یکی زدم تو سر جفتشون
ـ گمشید کنار ببینم
تاناکا ـ خانم شینیزو مطمئنین که ایشون کاری با شما نداره؟
ـ به جا اینکارا این ماشینو یه جا درس پارک میکنی ، چون مال من نیس و مال ایشونه و اگه یه خراش بیوفته روش از کجا دارت میزنه
تاناکا و نیوشینویا ـ چشم
جونگ کوک ـ *خنده*
ـ توهم تو سری میخوای؟
جونگ کوک ـ نه *جدی*
ـ خوبه
رفتیم داخل همه کارکنا بهم سلام میکردن منم جوابشونو میدادم
رفتم طبقه ی بالا تو اتاقم جونگ کوک هم اومد همرام
یکی از کارکنا رو صدا زدم
خدمتکار ـ چیزی میخواستین؟
ـ یه کوکالا با یخ واسم بیار و...
جونگ کوک ـ موهیتو
ـ و یه موهیتو، به ارشدتون بگید بیاد، و...
خدمتکار ـ و جاسیگاری
ـ درسته
خدمتکار رفت پالتومو اویز کردم
جونگ کوک ـ سیگار میکشی؟
ـ قبلا چرا، ترک کردم اما الان یه خورده میکشم
جونگ کوک ـ چجوری ترک کردی؟
ـ ادامس
جونگ کوک ـ نایس
نشست رو کاناپه منم رو کاناپه تکی که جلوی میزم بود نشستم که خدمتکاره با نوشیدنی ها و تارو(ارشد کارکنان،ارشده زنه) اومد
تارو ـ سلام خانم شینیزو
ـ ساام تارو اوضاع چطوره؟
تارو ـ االهی شکر که برشکست نمیشیم
ـ سوگاوارا گف که کارکنا مشکل دارن
تارو ـ عا از این نظر بله مشکل داریم
ـ خب بیا بشین بگو ببینم چه خبره
جونگ کوک ـ میخوامم..
ـ باهام ازدواج کنی؟ درسه
جونگ کوک ـ اره اون قول رو یادته؟
ـ که گفتم "وقتی بزرگ شدیم بیا ازدواج کنیم"؟
جونک کوک ـ اوهوم
ـ به هر حال اون موقع به اجبار گفتی که من ناراحت نشم
جونگ کوک ـ اصلا اجباری نبود
ـ چقد تباه بودم اون زمان
جونگ کوک ـ *شروع کرد به خندیدن *
ـ کوفت
جونگ کوک ـ باشه
بعد چند دقیقه رسیدیم تاناکا و نیوشینویا تا جونگ کوک رو دیدن سریع جلوی من مث بادیگاردا وایسادن فک کرده بودن که جونگ کوک میخواد بهم حمله کنه یکی زدم تو سر جفتشون
ـ گمشید کنار ببینم
تاناکا ـ خانم شینیزو مطمئنین که ایشون کاری با شما نداره؟
ـ به جا اینکارا این ماشینو یه جا درس پارک میکنی ، چون مال من نیس و مال ایشونه و اگه یه خراش بیوفته روش از کجا دارت میزنه
تاناکا و نیوشینویا ـ چشم
جونگ کوک ـ *خنده*
ـ توهم تو سری میخوای؟
جونگ کوک ـ نه *جدی*
ـ خوبه
رفتیم داخل همه کارکنا بهم سلام میکردن منم جوابشونو میدادم
رفتم طبقه ی بالا تو اتاقم جونگ کوک هم اومد همرام
یکی از کارکنا رو صدا زدم
خدمتکار ـ چیزی میخواستین؟
ـ یه کوکالا با یخ واسم بیار و...
جونگ کوک ـ موهیتو
ـ و یه موهیتو، به ارشدتون بگید بیاد، و...
خدمتکار ـ و جاسیگاری
ـ درسته
خدمتکار رفت پالتومو اویز کردم
جونگ کوک ـ سیگار میکشی؟
ـ قبلا چرا، ترک کردم اما الان یه خورده میکشم
جونگ کوک ـ چجوری ترک کردی؟
ـ ادامس
جونگ کوک ـ نایس
نشست رو کاناپه منم رو کاناپه تکی که جلوی میزم بود نشستم که خدمتکاره با نوشیدنی ها و تارو(ارشد کارکنان،ارشده زنه) اومد
تارو ـ سلام خانم شینیزو
ـ ساام تارو اوضاع چطوره؟
تارو ـ االهی شکر که برشکست نمیشیم
ـ سوگاوارا گف که کارکنا مشکل دارن
تارو ـ عا از این نظر بله مشکل داریم
ـ خب بیا بشین بگو ببینم چه خبره
۳.۶k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.