سنگدل

سنگدل

چپتر * 16 *

ویو لونا

از چند تا راهرو رد میشد و منم دنبالش میرفتم،به یه در خیلی بزرگ رسید

با انگشت هاش دو تا به در کوبید و در باز شد

یه حیاط خیلی خیلی بزرگ رو به روی ما بود،کوک از در بیرون رفت منم دنبالش رفتم

دوتا نگهبان که خیلی گنده بودن سمت چپ و راست ما بودن که حدس میزنم اونا در رو برامون باز کردن

کمی جلو تر از پای کوک،چند تا پله بود

کنار پله ها دوتا مجسمه ی فرشته ی خیلی بزرگ بود

پله ها و مجسمه ها کاملا از سنگ مرمر سفید بودند

وسط اون حیاط،یه فواره ی خیلی بزرگ بود

دور تا دور اون محوطه پر از میله های بلند مشکی بود

اونطرف میله ها پر از درخت بود

اطرافمون پر از بادیگارد بود

کوک:اینجا محوطه اس

لونا:اینجا...اینجا...

واقعا خفن ترین و بزرگ ترین حیاط یا محوطه ای بود که توی عمرم دیده بودم

کوک بدون توجه به من برگشت داخل

بدو بدو پشت سرش رفتم،پشت سرمون نگهبان ها در رو بستند

کوک:من باید به یه سری از کارام رسیدگی کنم...برو توی اتاقت و یکم استراحت کن،ساعت6:30توی محوطه منتظرتم

لونا؛ب...باشه

کوک ازم جدا شد و بین راهروها ناپدید شد

به اتاقم برگشتم و روی تخت دراز کشیدم،نمیتونستم بخوابم اما خیلی خسته بودم

بعد از چند دقیقه خوابم برد



بچه ها واقعا معذرت میخوام ،به خاطر یه سری مشکلات شخصی نتونستم بزارم...قول میدم از فردا میزارم🩵
دیدگاه ها (۱۱)

سنگدلچپتر * ۱۷ *ویو لونایهو با صدای آلارم بیدار شدم،آلارم رو...

سنگدلچپتر * 18 *ویو لونادر باز شد، نور خیلی زیادی از توی خون...

سنگدلچپتر * 15 *ویو لونااز اتاق نشیمن بیرون رفت،دنبالش رفتمی...

سنگدل چپتر * ۱۴ *ویو لونادر یکی از باکس ها رو باز کردم،یه کف...

سنگدلچپتر * 22 *رفتم توی اتاقم،تمام کمدم رو زیر و رو کردم تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط