unexpected love🤎☕️
unexpected love🤎☕️
عشق غیره منتظره 🤎☕️
انچه گذشت
تهیونگ گفت وایسا اومد درو برام باز کرد
part⁶
ات ویو خیلی تعجب کردم وقتی درو برام باز کرد اخه منو تهیونگ کلا میزنیم تو سر و کله هم
+تو چرا درو برام باز میکنی
_تو نباید درو باز کنی که یه خانم زیبایی مثل شما درو باز نمیکنه که عزیزم
+باشه
رفتیم یه رستوران موقع پیاده شدن هم درو برام باز کرد
_بفرمایید لیدی
خیلی تعجب کرده بودم دیگه دلم طاقت نیاورد و پرسیدم
+تهیونگ؟
_جونم؟
+تو چرا با من مهربون شدی درو برام باز میکنی از اون جور حرف ها میزنی عزیزم و لیدی چیزی شده سنگ خورده تو سرت
(خواهرم بخدا همه ارزوشونه )
_😂😂نه سنگ نخورده تو سرم میدونی چیه پیش خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نمیشه از زیر این ازدواج در رفت پس برای اینکه وقتی توی جمعی یکدوم از ما نیستیم وقتی اسممون میاد یاد اتفاق های بد نیوفتیم کلا هر روزمون با دعوا نگذره من تصمیم گرفتم باهم خوب باشیم
من میخوام این کار رو بکنم به نظرم تو هم همینکار رو بکن
ویو ات
حرف هاش منطقی بود منم قبول کردم و سعی کردم باهاش خوب باشم بعد رستوران یکم دور زدیم و تهیونگ منو برد خونه
جلوی در
+تهیونگ به جای اینکه به بابام بگی میخوای بیای دنبالم به خودم بگو
گوشیش رو گرفتم و شماره ام رو وارد کردم و به خودم تک زنگ زدم که شماره اش بیوفته گوشیش رو دادم بهش و ازش خداحافظی کردم رفتم داخل همین که درو باز کردم .....
بچه ها من تند تند مینویسم اگه چند تا کلمه رو اشتباه نوشتم ببخشید اشتباه از صفحه کیبورده
عشق غیره منتظره 🤎☕️
انچه گذشت
تهیونگ گفت وایسا اومد درو برام باز کرد
part⁶
ات ویو خیلی تعجب کردم وقتی درو برام باز کرد اخه منو تهیونگ کلا میزنیم تو سر و کله هم
+تو چرا درو برام باز میکنی
_تو نباید درو باز کنی که یه خانم زیبایی مثل شما درو باز نمیکنه که عزیزم
+باشه
رفتیم یه رستوران موقع پیاده شدن هم درو برام باز کرد
_بفرمایید لیدی
خیلی تعجب کرده بودم دیگه دلم طاقت نیاورد و پرسیدم
+تهیونگ؟
_جونم؟
+تو چرا با من مهربون شدی درو برام باز میکنی از اون جور حرف ها میزنی عزیزم و لیدی چیزی شده سنگ خورده تو سرت
(خواهرم بخدا همه ارزوشونه )
_😂😂نه سنگ نخورده تو سرم میدونی چیه پیش خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نمیشه از زیر این ازدواج در رفت پس برای اینکه وقتی توی جمعی یکدوم از ما نیستیم وقتی اسممون میاد یاد اتفاق های بد نیوفتیم کلا هر روزمون با دعوا نگذره من تصمیم گرفتم باهم خوب باشیم
من میخوام این کار رو بکنم به نظرم تو هم همینکار رو بکن
ویو ات
حرف هاش منطقی بود منم قبول کردم و سعی کردم باهاش خوب باشم بعد رستوران یکم دور زدیم و تهیونگ منو برد خونه
جلوی در
+تهیونگ به جای اینکه به بابام بگی میخوای بیای دنبالم به خودم بگو
گوشیش رو گرفتم و شماره ام رو وارد کردم و به خودم تک زنگ زدم که شماره اش بیوفته گوشیش رو دادم بهش و ازش خداحافظی کردم رفتم داخل همین که درو باز کردم .....
بچه ها من تند تند مینویسم اگه چند تا کلمه رو اشتباه نوشتم ببخشید اشتباه از صفحه کیبورده
۸.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.