سوهی:جونگکوک بغلم کرد منم اون قطع اشکی که از چشم داشت ناز
سوهی:جونگکوک بغلم کرد منم اون قطع اشکی که از چشم داشت نازل ،یاد رو سریع پاک کردم که جونگکوک ازم جدا شد
جونگکوک:دیگه نبینمت گریه کنی یا ناراحت بشی،من پیشتم باشه؟سعی میکنم برات اون سال ها رو با خوشحالی جبران کنم بده ببوسمت
سوهی:اومد منو رو پیشونیم بوسید:ای فرصت طلب
جونگکوک:نه بابا چه ربطی داره
سوهی:منکه میدونم...حالا برام بستنی میخری؟
جونگکوک:تو جون بخواه
سوهی:بیا بلند شو بریم...باز لوس شد این
هردومون زدیم زیر خنده و رفتیم
بعد از اینکه به جونگکوک گفتم...احساس کردم سبک تر شدم....باری که چند ساله رو دوشمه کمتر شد
اولین باره برای داشتن کسی اینقدر خوشحالم
جونگکوک:دیگه نبینمت گریه کنی یا ناراحت بشی،من پیشتم باشه؟سعی میکنم برات اون سال ها رو با خوشحالی جبران کنم بده ببوسمت
سوهی:اومد منو رو پیشونیم بوسید:ای فرصت طلب
جونگکوک:نه بابا چه ربطی داره
سوهی:منکه میدونم...حالا برام بستنی میخری؟
جونگکوک:تو جون بخواه
سوهی:بیا بلند شو بریم...باز لوس شد این
هردومون زدیم زیر خنده و رفتیم
بعد از اینکه به جونگکوک گفتم...احساس کردم سبک تر شدم....باری که چند ساله رو دوشمه کمتر شد
اولین باره برای داشتن کسی اینقدر خوشحالم
۳.۷k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.