فیک به عشق باور دارم
فیک به عشق باور دارم
پارت یازدهم
+ چ ...چی؟😨
ک..کمیته ...انضباطی؟؟😨😨
× درسته کمیته انضباطی حالا هم خوب گوش کن چون که ۲ روز دیگه دوباره میای دفتر و کلی کار داریم باهات شاید این دو روز آخرت باشه پس از امروز و فردات لذت ببر .. برو بیروننن
ویو ا.ت :
دلم میخواست یه چیزی بگم اما به اندازه کافی با حرفای مسخره ام برای خودم دردسر درست کرده ام همه ی اینا بخاطر اینکه نتونستم جلوی خودمو و حرفامو بگیرم پس اول سوکت کردم که یهو فهمیدم اشک تو چشمام جمع شده برای اینکه ضایع نشه سریع ادای احترام کردمو رفتم بیرون و بعد از اینکه درو بستم اشکام ریخت ...
سریع اشکامو پاک کردم و رفتم تو کلاس خداروشکر همه سرشون به درس گرم بود و کسی متوجه من نشد
ویو نامجون: وقتی رفت صدای هق هق هاش رو پشت در شنیدم اما خیلی سریع قطع شد قلبم به درد اومد از اینکه یکی رنجدیده از دستم ..( بچم چقدر مهربونه😌😭)
که یهو یاد ته افتادم اون چیش شده بود؟
پس زنگ زدم بهش اما جوابمو نداد ...
یکمی نگرانش شدم البته نگران بودم اما الان خیلی بیشتر از قبل نگرانش شدم یعنی که چی ته که کوک نیس جواب آدمو نده اون معمولا که تقریبا همیشه جوابمو میدهههه ....چیشده که جواب نمیده ؟ برای اینکه یکم نگرانی و کنجکاویم رو کمتر کنم بهش پیام دادم
پیام نامجون:
سلام ته
حالت خوبه؟
چیزی شده بود که ..اون طوری رفتی بیرون ؟
نباید به مدیر مدرسه ات بی احترامی کنیا😌😂😏
گذشته از اینا ... هر وقت تونستی بهم زنگ بزن و موضوع رو توضیح بده ...با تشکر کیم نامجون :)♡
بعد از دادن پیامم دستمو گذاشتم رو صورتم و گفتم هوووووف ...(🙄😑)
فلش بک به زمانی که زنگ میخوره :
ویو ا.ت :
بلاخره زنگ خونه خورد عجب روز سخت و رو مخی بود ...
داشتم میرفتم خونه که هیون هو و یونا اومدن سمتم نه نه نیایددد اونا میفهمن این جوری بلاخره که قراره بفهمن ... وای چیکار کنمممم ... وای وای ..داشتم دیوونه میشدم که ....
مایل به حمایت بیب¿
پارت یازدهم
+ چ ...چی؟😨
ک..کمیته ...انضباطی؟؟😨😨
× درسته کمیته انضباطی حالا هم خوب گوش کن چون که ۲ روز دیگه دوباره میای دفتر و کلی کار داریم باهات شاید این دو روز آخرت باشه پس از امروز و فردات لذت ببر .. برو بیروننن
ویو ا.ت :
دلم میخواست یه چیزی بگم اما به اندازه کافی با حرفای مسخره ام برای خودم دردسر درست کرده ام همه ی اینا بخاطر اینکه نتونستم جلوی خودمو و حرفامو بگیرم پس اول سوکت کردم که یهو فهمیدم اشک تو چشمام جمع شده برای اینکه ضایع نشه سریع ادای احترام کردمو رفتم بیرون و بعد از اینکه درو بستم اشکام ریخت ...
سریع اشکامو پاک کردم و رفتم تو کلاس خداروشکر همه سرشون به درس گرم بود و کسی متوجه من نشد
ویو نامجون: وقتی رفت صدای هق هق هاش رو پشت در شنیدم اما خیلی سریع قطع شد قلبم به درد اومد از اینکه یکی رنجدیده از دستم ..( بچم چقدر مهربونه😌😭)
که یهو یاد ته افتادم اون چیش شده بود؟
پس زنگ زدم بهش اما جوابمو نداد ...
یکمی نگرانش شدم البته نگران بودم اما الان خیلی بیشتر از قبل نگرانش شدم یعنی که چی ته که کوک نیس جواب آدمو نده اون معمولا که تقریبا همیشه جوابمو میدهههه ....چیشده که جواب نمیده ؟ برای اینکه یکم نگرانی و کنجکاویم رو کمتر کنم بهش پیام دادم
پیام نامجون:
سلام ته
حالت خوبه؟
چیزی شده بود که ..اون طوری رفتی بیرون ؟
نباید به مدیر مدرسه ات بی احترامی کنیا😌😂😏
گذشته از اینا ... هر وقت تونستی بهم زنگ بزن و موضوع رو توضیح بده ...با تشکر کیم نامجون :)♡
بعد از دادن پیامم دستمو گذاشتم رو صورتم و گفتم هوووووف ...(🙄😑)
فلش بک به زمانی که زنگ میخوره :
ویو ا.ت :
بلاخره زنگ خونه خورد عجب روز سخت و رو مخی بود ...
داشتم میرفتم خونه که هیون هو و یونا اومدن سمتم نه نه نیایددد اونا میفهمن این جوری بلاخره که قراره بفهمن ... وای چیکار کنمممم ... وای وای ..داشتم دیوونه میشدم که ....
مایل به حمایت بیب¿
۴.۹k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.