Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part127
+بوست کنم چی؟!
_اوم
دیانا یکم بلند شد و سرمو گرفت تو بغلش
تمام صورتمو بوسه بارون کردم
و وسطاشم گونمو گاز میگرفت
+اشتی؟!
_اشتی
دیانا باز اومد تو بغلم
چشمامو بسته بودم،میفهمیدم نگاهش قفله منه
خیلی وول میخورد که بعش گفتم
_چرا اینقدر وول میخوری کوچولو؟!
+اع بیداری؟؟هیچی خوابم نمیاد
_چرا
+نمیدونم
و بعد خم شد از میز کوچیکی که
بغل تخت بود گوشیشو ور داشت
و رمزشو زد
منم از پشت بغلش کردمو زل زدم تو گوشیش که فهمید
+تو چرا نمیخوابی
_خوابم نمیبره
+باش
دوتامو زل زده بودیم به گوشیش
رفته بود تو فالوراش و اونایی کع درخواست فالو بهش داده بودن
همه پسر،با اخم زل زده بودم بهش
+بخدا من....
حرفشو قط کردم
_هیسس!
و دیگه چیزی نگفت،فقط درخواست فالو محراب رضا رو قبول کرد،و خودشو فالوشون کرد
بقیه رو پاک کرد
که همون موقع محشاد پیام داد
÷دیانا بیداری؟!
+اره عشقم،چیشده
÷هیچی میخاستم ببینم بیداری یا خوابیدی
+مطمئنی؟!
÷نه
+چرا
÷دیدمت برات میگم
÷راستی فرداشب میرین مهمونی
+نه
÷چرا
+ارسلان نخواست بریم
÷شوهر ذلیل بدبخت😂💔
+خودت چرا نمیری
÷واسع چی برم؟؟وقتی هیچ نسبتی باهاشون ندارم
+یعنی دعوتت نکردن؟!
÷چرا اتفاقا ژاتیس زنگ زد پیامم داد،اول میخاستم برم،ولی الان پشیمون شدم
+ای بابا،پس بیا اینجا
÷مزاحم نمیشم
+نگران نباش ارسلان موافقه،کاری با ما نداره
÷باشه پس میبینمتتتت
+میبینمت ژیگر
کلا از محشاد و نیکا خوشم اومده بود،خیلی دخترای خوب و عاقلی بودن
تو همین فکرا بودم که دیدم دیانا داره به محراب تکس میده
+سلام چطوری
بعد پنج دقیقه یا کمتر جواب داد
#part127
+بوست کنم چی؟!
_اوم
دیانا یکم بلند شد و سرمو گرفت تو بغلش
تمام صورتمو بوسه بارون کردم
و وسطاشم گونمو گاز میگرفت
+اشتی؟!
_اشتی
دیانا باز اومد تو بغلم
چشمامو بسته بودم،میفهمیدم نگاهش قفله منه
خیلی وول میخورد که بعش گفتم
_چرا اینقدر وول میخوری کوچولو؟!
+اع بیداری؟؟هیچی خوابم نمیاد
_چرا
+نمیدونم
و بعد خم شد از میز کوچیکی که
بغل تخت بود گوشیشو ور داشت
و رمزشو زد
منم از پشت بغلش کردمو زل زدم تو گوشیش که فهمید
+تو چرا نمیخوابی
_خوابم نمیبره
+باش
دوتامو زل زده بودیم به گوشیش
رفته بود تو فالوراش و اونایی کع درخواست فالو بهش داده بودن
همه پسر،با اخم زل زده بودم بهش
+بخدا من....
حرفشو قط کردم
_هیسس!
و دیگه چیزی نگفت،فقط درخواست فالو محراب رضا رو قبول کرد،و خودشو فالوشون کرد
بقیه رو پاک کرد
که همون موقع محشاد پیام داد
÷دیانا بیداری؟!
+اره عشقم،چیشده
÷هیچی میخاستم ببینم بیداری یا خوابیدی
+مطمئنی؟!
÷نه
+چرا
÷دیدمت برات میگم
÷راستی فرداشب میرین مهمونی
+نه
÷چرا
+ارسلان نخواست بریم
÷شوهر ذلیل بدبخت😂💔
+خودت چرا نمیری
÷واسع چی برم؟؟وقتی هیچ نسبتی باهاشون ندارم
+یعنی دعوتت نکردن؟!
÷چرا اتفاقا ژاتیس زنگ زد پیامم داد،اول میخاستم برم،ولی الان پشیمون شدم
+ای بابا،پس بیا اینجا
÷مزاحم نمیشم
+نگران نباش ارسلان موافقه،کاری با ما نداره
÷باشه پس میبینمتتتت
+میبینمت ژیگر
کلا از محشاد و نیکا خوشم اومده بود،خیلی دخترای خوب و عاقلی بودن
تو همین فکرا بودم که دیدم دیانا داره به محراب تکس میده
+سلام چطوری
بعد پنج دقیقه یا کمتر جواب داد
۵.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.