رابطه سوخته (Burnt relationship )༺༻
رابطه سوخته (Burnt relationship )༺༻
part ⁷
دیدم ک...
جه هوآ داره بی صدا گریه میکنه با اشاره به جیمین گفتم اونو ببره بیرون تا هوا بخوره
ویو جیمین:
کنار جه هوآ ایستاده بودم ک مامان با علامت بهم گفت ک جه هوآ رو ببرم بیرون تا یکم هوا بخورم
جه هوآ رو بردم توی باغ و روی تاب نشستیم
صدای گریه هاش بلند شد دلم داشت آب میشد براش نمیدونم اون بیچاره چ گناهی کرده ک دایی مین هو سرش داد میزد
نگاهی بهش انداختم دستش رو گرفتم
/جه هوآ حالت خوبه؟
♡آره من خوبم*گریه*
فلش بک به چند ماه بعد:
ویو جه هوآ: از فوت مامانبزرگ تقریبا ۲ماه میگذره حالا همه ی اعضای خونواده باز توی خونه مامانبزرگ جمع شدن تا درباره وصیت اون با عم صحبت کنن طبق وصیتنامه مامانبزرگ
"خب طبق وصیتنامه مامانبزرگ این خونه فروخته میشه و پولش بین تمام اعضا نصف میشه......
خونه چند ماهی میشد ک فروخته شده بود ولی پول خلی زیادی گیرمون اومده بود
من پولامو گذاشته بودم توی بانک
اما بابام با پولاش شرطبندی میکرد و درسته از این راه پول خیلی زیادی ب دست میوردیم و دلیلی میلیاردر شدن بابای من همین بود
part ⁷
دیدم ک...
جه هوآ داره بی صدا گریه میکنه با اشاره به جیمین گفتم اونو ببره بیرون تا هوا بخوره
ویو جیمین:
کنار جه هوآ ایستاده بودم ک مامان با علامت بهم گفت ک جه هوآ رو ببرم بیرون تا یکم هوا بخورم
جه هوآ رو بردم توی باغ و روی تاب نشستیم
صدای گریه هاش بلند شد دلم داشت آب میشد براش نمیدونم اون بیچاره چ گناهی کرده ک دایی مین هو سرش داد میزد
نگاهی بهش انداختم دستش رو گرفتم
/جه هوآ حالت خوبه؟
♡آره من خوبم*گریه*
فلش بک به چند ماه بعد:
ویو جه هوآ: از فوت مامانبزرگ تقریبا ۲ماه میگذره حالا همه ی اعضای خونواده باز توی خونه مامانبزرگ جمع شدن تا درباره وصیت اون با عم صحبت کنن طبق وصیتنامه مامانبزرگ
"خب طبق وصیتنامه مامانبزرگ این خونه فروخته میشه و پولش بین تمام اعضا نصف میشه......
خونه چند ماهی میشد ک فروخته شده بود ولی پول خلی زیادی گیرمون اومده بود
من پولامو گذاشته بودم توی بانک
اما بابام با پولاش شرطبندی میکرد و درسته از این راه پول خیلی زیادی ب دست میوردیم و دلیلی میلیاردر شدن بابای من همین بود
۴.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.