دوستدارم

دوست‌دارم...💜
دستمو روی قلبم گذاشتم...حس‌میکردم دارم خواب میبینم...
اروم سرشو اورد جلو و لباشو‌ چسبوند رو‌لبام... و دستاشو‌دور کمرم حلقه کرد...
بعد از چند ثانیه خودشو ازم جدا کرد...
+رائل... من باهاش نخوابیدم...اصلا اونشبی که اون اومد من خونه نبودم...
انگشتمو گذاشتم روی لباش...
_هیس...نمیخوام چیزی از اون بشنوم...
اروم انگشتمو گاز گرفت...
دستمو کشیدم
_چرا اینقد دیر...
+چون میخواستم شب تولدت بهت بگم که تا ابد یادت بمونه...
_تو‌هروقت به من میگفتی تا ابد یادم میموند...
با دستاش صورتمو قالب گرفت و زل زد تو‌چشمام
+عاشقتم رائل...مثل دیوونه ها...
اشک‌تو‌چشام جمع شد...باورم نمیشد اینی که روبه رومه ته باشه...
+بگو که نمیری...هیچوقت...
سرمو تکون دادم...
_نمیرم...نمیرم...
کوتاه لبمو بوسید و خودشو ازم جدا کرد و با صدای ارومی گفت:
+امشب...
مکث کرد
+میخوام کامل مال من شی... میتونم؟!
لبخند زدم و دستمو کشیدم رو‌سینه ش...
_توعم باید مال من شی...
لباشو گذاشت رو لبام و بغلم کرد...دستمو کشیدم تو موهاش... اروم منو انداخت رو تخت و‌خیمه زد روم و بدون اینکه خودشو ازم جدا کنه دکمه های لباسمو باز کردو...
................
نمیدونم ساعت چند بود... اروم چشامو باز کردم...یهو اتفاقای دیشب از جلو‌چشمم رد شد...از خجالت داشتم میمردم...
نگاهم به ته افتاد که عمیق خوابیده بود...
باید قبل از اینکه بیدار شه لباسامو‌بپوشم...
پتو رو دورم پیچیدم و خواستم از تخت برم پایین که یهو دستمو کشید و افتادم بغلش...
+خجالت نداریم خانوم کیم...
لبامو گاز گرفتم و خودمو زدم به خواب...
محکم بغلم کرده بود...داشتم خفه میشدم
_دارم خفه میشم
اروم لای چشمشو باز کرد و اروم لبامو بوسید باز چشاشو بست...
یکمی حلقه دستاشو دورم شل‌کردم...
نمیتونستم مقاومت کنم چون به هرحال زورش بیشتر بود...دست کشیدم رو صورتش...
هنوزم حس میکردم تو رویام...اصلا باورم نمیشد...
احساس میکردم خوشبخت ترین ادم روی زمینم....
#صدای_تو
#p53
دیدگاه ها (۳۰)

نمیدونم چند دقیقه گذشته بود که چشماشو باز کرد و انگشتمو که ر...

بدون اینکه منتظر حرفی بمونم ازش رفتم تو اتاق و رو تختیو قبل ...

یونا کمی بهم نگاه کرد و پوزخند زد+فکر میکنی لیاقتشو داری؟!رو...

سرمو بالا اوردم با دیدن یونا که روبه‌روم وایساده بود صورتم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط