true love part 24
یونا
صبح با صدای چند نفر بیدار شدم. تخت کناری رو نگاه کردم تهیونگ نبود.
رفتم پایین دیدم تهیونگ و لیسو در حال درست کردن پنکیک هستن و دارن میخندند. نمیدونم واقعا چرا ولی حس کردم قلبم شکست. درسته ازدواجمون اجباری بود ولی اینکارا لازمه؟!
بغض کرده بودم که دستی روی شونم بود.
سوهو بود.
سوهو
وقتی برگشت به طرفم بغض کرده بود. یدفه رفت تو بغلمو شروع به گریه کرد . دیدم ضربان قلبش داره میره بالا.داشتم نگران میشدم که از بقلم اومد بیرون . چشماش بسته بود و از درد دستش روی قلبش بود.چند بار صداش زدم و داد زدم
× هانااااا.جعبه قرص یونا رو بیاااار
÷ چی..چیشده.یونا بیا قرصتو بخور
تهیونگ
همینجور که با لیسو داشتیم میخندیدیم ، صدای سوهو رو شنیدم .....
با هانا جلوی یونا بودند و کنارشون پلاستیک قرص بود.یونا رنگش پریده بود. یلحظه حس کردم نگرانش شدم اما چرا باید نگرانش شم؟
برای همین حرف مغزمو گفتم
_سوهو چش شده؟
یدفه یونا با بدن بیجونش که تازه جون گرفت اومد نزدیک و یه سیلی بهم زد و گقت
+ توی عوضیییی . اجباری ازدواج کردیم قبول من بخاطر تو نتونستم عاشق شم. برم سر قرار اونوقت تو
_ فکر کردی من دوست داشتم با تو ازدواج کنم( داد ) که یهو سوهو
اومد نزدیکم......
بچه ها ببخشین چندوقت نبودم نت نداشتم.حالمم خوب نبود برا امبشب میدونم کمه ببخشین دیه🥺
صبح با صدای چند نفر بیدار شدم. تخت کناری رو نگاه کردم تهیونگ نبود.
رفتم پایین دیدم تهیونگ و لیسو در حال درست کردن پنکیک هستن و دارن میخندند. نمیدونم واقعا چرا ولی حس کردم قلبم شکست. درسته ازدواجمون اجباری بود ولی اینکارا لازمه؟!
بغض کرده بودم که دستی روی شونم بود.
سوهو بود.
سوهو
وقتی برگشت به طرفم بغض کرده بود. یدفه رفت تو بغلمو شروع به گریه کرد . دیدم ضربان قلبش داره میره بالا.داشتم نگران میشدم که از بقلم اومد بیرون . چشماش بسته بود و از درد دستش روی قلبش بود.چند بار صداش زدم و داد زدم
× هانااااا.جعبه قرص یونا رو بیاااار
÷ چی..چیشده.یونا بیا قرصتو بخور
تهیونگ
همینجور که با لیسو داشتیم میخندیدیم ، صدای سوهو رو شنیدم .....
با هانا جلوی یونا بودند و کنارشون پلاستیک قرص بود.یونا رنگش پریده بود. یلحظه حس کردم نگرانش شدم اما چرا باید نگرانش شم؟
برای همین حرف مغزمو گفتم
_سوهو چش شده؟
یدفه یونا با بدن بیجونش که تازه جون گرفت اومد نزدیک و یه سیلی بهم زد و گقت
+ توی عوضیییی . اجباری ازدواج کردیم قبول من بخاطر تو نتونستم عاشق شم. برم سر قرار اونوقت تو
_ فکر کردی من دوست داشتم با تو ازدواج کنم( داد ) که یهو سوهو
اومد نزدیکم......
بچه ها ببخشین چندوقت نبودم نت نداشتم.حالمم خوب نبود برا امبشب میدونم کمه ببخشین دیه🥺
۳۳.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.