true love part26
علامت ها: یونا+ تهیونگ_ لوییس₩
میرا€ و بقیه هم همونا...
# سلام من لوییس واتسون هستم.( انگلیسی میحرفن)
یونا که دوبه شک مونده بود با حالت تعجب پرسید
+ شما همون مدل آمریکایی هستین؟
#بله خودم هستم
+ عااا بله بله خوشبختم .من لی یونا هستم و ایشون هم همکارم کیم تهیونگ.
_از ملاقاتتون خوشبختم
₩ به همچنین.
+ خب بهتره دیگه بریم برای پروو لباس ها! بفرمایید آقای واتسون.
یونا ویو
لباسمو پوشیدم . یه لباس تقریبا باز آبی جیغ بود وقتی میکاپمو انجام دادم از اتاق رفتم بیرون و چند ثانیه بعد لوییس اومد بیرون.از حق نگذریم جذاب شده بود ولی به پای تهیونگ نمیرسه( اون که صد البته😌)
+ اممم خیلی خوشتیپ شدین
₩شما هم خیلی جذاب شدین مادمازل( لبخند)
تهیونگ ویو
امروز من باید کارهای مدریتی رو انجام میدادم با مشاور طراح لباس به سمت اتاق آمادگی رفتیم و دیدم یونا و لوییس در حال خنده هستن.لباسشون ست کاپلی بود و لباس یونا باز بود . اخه چه وضعشه؟! اصن به من چه . با همون لحن سرد گفتم
_ خوبه بیاین بریم برای عکاسی
یونا
وقتی اونقدر عادی بود قلبم شکست.یعنی بخاطر لباس بازم غیرتی نشد؟ البته چرا بشه من که همسر واقعیش و احساسیش نیستم🥲
هعی گاااد
رفتیم سر صحنه و تا تونستم سعی کردم خودمو به اون پسره لوییس نچسبونم. تا اینکه عکاس گفت
# بهتره برای طبیعی جلوه دادن خانم لی دستشو دور گردن آقای واتسون بذاره و آقا هم دستشون رو دور کمر خانم بذارن و حالت خشک بگیرن.
اصن حرف تو دهنم ماستید. اصلا از این پسره خوشم نمیومد انگار یکم هیز بود ولی خب کار مهم تر بود و تهیونگ هم محل نمیداد ولی شرط میبندم اگه لیسو خانم بود شاهرگش میزد بالا😑💔
برای همین سعی کردم کار رو به بهترین نحو انجام بدم.
همون پوزیشن رو گرفتیم تا عکسا رو بگیریم.عکس اخر رو گرفتیم که دیگه از هم جدا شدیم.تقریبا ساعت ۱۵ بعد از ظهر بود.برا اینکه بازم شک نکنن منو تهیونگ جدا از هم بریم برای همین اون رفت.گفت انگار جایی میخواست بره🗿
ساعت ۷ شب بود چون زمستون بود هوا تاریک بود و چند تا تعداد شمار کارمندا توی شرکت بودند.پالتومو انداختم روی شونم و تا خواستم برم .....
بچه ها خوشحال میشم بگین فیکم چه ایراداتی داره تا درستش کنم😊
میرا€ و بقیه هم همونا...
# سلام من لوییس واتسون هستم.( انگلیسی میحرفن)
یونا که دوبه شک مونده بود با حالت تعجب پرسید
+ شما همون مدل آمریکایی هستین؟
#بله خودم هستم
+ عااا بله بله خوشبختم .من لی یونا هستم و ایشون هم همکارم کیم تهیونگ.
_از ملاقاتتون خوشبختم
₩ به همچنین.
+ خب بهتره دیگه بریم برای پروو لباس ها! بفرمایید آقای واتسون.
یونا ویو
لباسمو پوشیدم . یه لباس تقریبا باز آبی جیغ بود وقتی میکاپمو انجام دادم از اتاق رفتم بیرون و چند ثانیه بعد لوییس اومد بیرون.از حق نگذریم جذاب شده بود ولی به پای تهیونگ نمیرسه( اون که صد البته😌)
+ اممم خیلی خوشتیپ شدین
₩شما هم خیلی جذاب شدین مادمازل( لبخند)
تهیونگ ویو
امروز من باید کارهای مدریتی رو انجام میدادم با مشاور طراح لباس به سمت اتاق آمادگی رفتیم و دیدم یونا و لوییس در حال خنده هستن.لباسشون ست کاپلی بود و لباس یونا باز بود . اخه چه وضعشه؟! اصن به من چه . با همون لحن سرد گفتم
_ خوبه بیاین بریم برای عکاسی
یونا
وقتی اونقدر عادی بود قلبم شکست.یعنی بخاطر لباس بازم غیرتی نشد؟ البته چرا بشه من که همسر واقعیش و احساسیش نیستم🥲
هعی گاااد
رفتیم سر صحنه و تا تونستم سعی کردم خودمو به اون پسره لوییس نچسبونم. تا اینکه عکاس گفت
# بهتره برای طبیعی جلوه دادن خانم لی دستشو دور گردن آقای واتسون بذاره و آقا هم دستشون رو دور کمر خانم بذارن و حالت خشک بگیرن.
اصن حرف تو دهنم ماستید. اصلا از این پسره خوشم نمیومد انگار یکم هیز بود ولی خب کار مهم تر بود و تهیونگ هم محل نمیداد ولی شرط میبندم اگه لیسو خانم بود شاهرگش میزد بالا😑💔
برای همین سعی کردم کار رو به بهترین نحو انجام بدم.
همون پوزیشن رو گرفتیم تا عکسا رو بگیریم.عکس اخر رو گرفتیم که دیگه از هم جدا شدیم.تقریبا ساعت ۱۵ بعد از ظهر بود.برا اینکه بازم شک نکنن منو تهیونگ جدا از هم بریم برای همین اون رفت.گفت انگار جایی میخواست بره🗿
ساعت ۷ شب بود چون زمستون بود هوا تاریک بود و چند تا تعداد شمار کارمندا توی شرکت بودند.پالتومو انداختم روی شونم و تا خواستم برم .....
بچه ها خوشحال میشم بگین فیکم چه ایراداتی داره تا درستش کنم😊
۳۹.۵k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.