دختر مافیا پارت ۱۲

یه هفته گذشته بود که ما توی آلمان بودیم و آکیرا درمانش رو شروع کرده،فردا هم قرار بود که زن و شوهر واقعی بشیم
آکیرا:وای خسته شدم
_خب حالا چیشده که داری داد میزنی؟
آکیرا:خب توی این اتاق خسته شدم تو هم که نمیای پیش من
از جام پاشدم و رفتم سمتش
_پس دکتر ما قهر کردن و خسته شدن،درسته؟
آکیرا:آره درسته،اما خانم مافیایی ما بیاد توی بغلم درست میشه
خندیدم و رفتم بغلش
--------------------------------------------
آکیرا:من آمادم
_به‌به آقای داماد،منم آمادم
توی اون لباس خیلی جذاب شده بود
آکیرا:به‌به خانم عروس،توی این لباس پف پفی سفید و آبی خیلی قشنگ شدی
_مرسی عشقم
و رفتم یه بوسه کوتاه به لباش زدم
------------------------------------------
رفتیم روی جایگاه مخصوص
~خب شروع کنم؟
_بله لطفا
~مستر آکیرا(آقای آکیرا)آیا حاضرید،توی سختی و دشواری در کنار میسیز سامانتا(خانم سامانتا) تا آخر عمر بمونید؟
آکیرا:حاضرم در سختی و دشواری در کنار سامانتا تا آخر عمرم بمونم
~میسیز سامانتا(خانم سامانتا)آیا حاضرید،توی سختی و دشواری در کنار مستر آکیرا(آقای آکیرا)
تا آخر عمر بمونید؟
_حاضرم در سختی و دشواری تا آخر ع....
خواستم حرف رو کامل کنم که با صدای شلیک گلوله نتونستم
_____________________________________________
اوهایو
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
از اینجای داستان هم دارک میشه و هم تراژدی
و داستان روندی که من می خواستم رو به پیش میره
فکر کنم خوشحال شدید که امروز ۳ تا پارت دادم،درسته؟★

تا پارت بعدی
جانه🩷

(پارت بعدی دنیل وارد داستان میشه!)
دیدگاه ها (۲)

♤•I love them•♤

★천상의 우상★

دختر مافیا پارت ۱۱

دختر مافیا پارت ۱۰

سایه های عشق ۲

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط