فیک چند پارتی جونگ کوک
فیک چند پارتی جونگ کوک
وقتی توی پارتی جلوی همه ازت دفاع میکنه پارت آخر
بعد از چند سال از زبان نویسنده
ات و جونگ کوک صاحب یه پسر و یه دختر دوقلو شدن و اسماشونم گذاشتن جونگ هیون و جونگ هی
جونگ هیون یه پسر غیرتی و جنتلمن و جذاب مثل باباش و جونگ هی یه دختر خیلی لوس و نازک نارنجی و بابایی که همش خودشو برای جونگ کوک ناز میکنه و هی با عشوه و تو دل برویی هاش جونگ کوک رو خام میکنه
جونگ کوک هم که جونش به این دختر وصله همش هوای جونگ هی رو داره و ازش حمایت میکنه
از زبان ات
من و جونگ کوک تو سالن بودیم که یدفه از آشپزخونه صدای جیغ های جونگ هی بلند شد و بعدشم صدای داد های جونگ هیون من و کوک سریع بدو رفتیم تا ببینیم چی شده
جونگ هیون موهای جونگ هی رو گرفته بود تو دستش و جونگ هی هم موهای جونگ هیون رو
جونگ هی: ولم کن وگرنه به بابا میگم بزنتت
جونگ هیون: اول خودت ول کن وگرنه به مامان میگم وقتی میرم بیرون هیچی برات نخره
جونگ هی با گریه سریع پرید رفت تو بغل جونگ کوک تا نازش کنه
جونگ هی: بابا هق... جونگ هیون هی اذیتم میکنه هق (هی خودشو لوس می کرد دلم برای جونگ هیون می سوخت اونم بچم بود ولی مظلوم و جونگ هی انقدر آب زیره کار و بدجنس و بابایی ایشش)
جونگ کوک: جونگ هیون مگه جونگ هی چیکارت کرده که انقدر اذیتش میکنی؟ مثلاً تو بزرگ تری ها باید مراقب خواهرت باشی
جونگ هیون هم از حرف جونگ کوک گریش گرفت و اومد تو بغل من
جونگ هیون: مامان تو یه چیزی بهش بگو همش خودشو مظلوم نشون میده و منو شیطان ولی خودش آب شیطان هم بدتره... مامان اصلا بابا منو دوست ندارن همش طرفداریه جونگ هی رو میکنه
جونگ کوک: نخیرم اصلأ اینطور نیست من هر دوتا تونو به یک اندازه دوست دارم و عاشق هر دو تا تونم
جونگ هی هم برگشت سمت من: مامان تو هم همیشه طرفداریه جونگ هیون رو میکنی هیچ وقت منو دوست نداری لبخند بهش زدمو گفت: نه عزیزه دلم این چه حرفیه من و باباتون هر دو تا تونو به یک اندازه دوست داریم نه بیشتر و نه کمتر
جونگ کوک: حالا اگه می خواین برین شهر بازی زود از هم معذرت خواهی کنین
جونگ هیون و جونگ هی سریع برگشتم به حالت عادی و همو بغل کردن که بگن ما اصلأ با هم دعوت نمی کنیم خیلی با هم خوبیم که من و جونگ کوک خندمون گرفت
گفتم: از دست شما دو تا انگار شهره بازی ندیده این
و اونا تا آخر عمر به خوبی و خوشی همراه با تمام غم و غصه ها و سختی هاش در کنار هم زندگی کردن پایان☆
وقتی توی پارتی جلوی همه ازت دفاع میکنه پارت آخر
بعد از چند سال از زبان نویسنده
ات و جونگ کوک صاحب یه پسر و یه دختر دوقلو شدن و اسماشونم گذاشتن جونگ هیون و جونگ هی
جونگ هیون یه پسر غیرتی و جنتلمن و جذاب مثل باباش و جونگ هی یه دختر خیلی لوس و نازک نارنجی و بابایی که همش خودشو برای جونگ کوک ناز میکنه و هی با عشوه و تو دل برویی هاش جونگ کوک رو خام میکنه
جونگ کوک هم که جونش به این دختر وصله همش هوای جونگ هی رو داره و ازش حمایت میکنه
از زبان ات
من و جونگ کوک تو سالن بودیم که یدفه از آشپزخونه صدای جیغ های جونگ هی بلند شد و بعدشم صدای داد های جونگ هیون من و کوک سریع بدو رفتیم تا ببینیم چی شده
جونگ هیون موهای جونگ هی رو گرفته بود تو دستش و جونگ هی هم موهای جونگ هیون رو
جونگ هی: ولم کن وگرنه به بابا میگم بزنتت
جونگ هیون: اول خودت ول کن وگرنه به مامان میگم وقتی میرم بیرون هیچی برات نخره
جونگ هی با گریه سریع پرید رفت تو بغل جونگ کوک تا نازش کنه
جونگ هی: بابا هق... جونگ هیون هی اذیتم میکنه هق (هی خودشو لوس می کرد دلم برای جونگ هیون می سوخت اونم بچم بود ولی مظلوم و جونگ هی انقدر آب زیره کار و بدجنس و بابایی ایشش)
جونگ کوک: جونگ هیون مگه جونگ هی چیکارت کرده که انقدر اذیتش میکنی؟ مثلاً تو بزرگ تری ها باید مراقب خواهرت باشی
جونگ هیون هم از حرف جونگ کوک گریش گرفت و اومد تو بغل من
جونگ هیون: مامان تو یه چیزی بهش بگو همش خودشو مظلوم نشون میده و منو شیطان ولی خودش آب شیطان هم بدتره... مامان اصلا بابا منو دوست ندارن همش طرفداریه جونگ هی رو میکنه
جونگ کوک: نخیرم اصلأ اینطور نیست من هر دوتا تونو به یک اندازه دوست دارم و عاشق هر دو تا تونم
جونگ هی هم برگشت سمت من: مامان تو هم همیشه طرفداریه جونگ هیون رو میکنی هیچ وقت منو دوست نداری لبخند بهش زدمو گفت: نه عزیزه دلم این چه حرفیه من و باباتون هر دو تا تونو به یک اندازه دوست داریم نه بیشتر و نه کمتر
جونگ کوک: حالا اگه می خواین برین شهر بازی زود از هم معذرت خواهی کنین
جونگ هیون و جونگ هی سریع برگشتم به حالت عادی و همو بغل کردن که بگن ما اصلأ با هم دعوت نمی کنیم خیلی با هم خوبیم که من و جونگ کوک خندمون گرفت
گفتم: از دست شما دو تا انگار شهره بازی ندیده این
و اونا تا آخر عمر به خوبی و خوشی همراه با تمام غم و غصه ها و سختی هاش در کنار هم زندگی کردن پایان☆
۳۴.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.