انگیز.ای.برای.عشق
انگیز.ای.برای.عشق
#پارت۴۱
کوک شونه هامو گرفت تکون داد
_جنی حرف بزن
چشمامو محکم گذاشتم غریدم
_نمیدونم
_مطمئنی
_آره
بعدش گذاشتم رفتم سمت اتاق
_تهیونگ احساس میکنم در امان نیستیم باید بریم
تهیونگ بیهوش بود صدای دکتر بلند شد
_بیاین کارتون دارم
رفتم سمت دکتر
_بله؟
دکتر ادامه داد
_ همشون دچار مصمومیت شدن
_چی؟؟؟
_بله
_خب؟؟
_چند روز میمونن بعد مرخص میشن
_باشه مرسی
_ممنون
فقط سر تکون داد رفت
بالاسر تهیونگ وایسادم نفس عمیقی کشیدم
_سریع مرخص میشی فقط باید بفهمم کار کی بود
از اتاق بیرون رفتم نشستم روی صندلی
#پارت۴۱
کوک شونه هامو گرفت تکون داد
_جنی حرف بزن
چشمامو محکم گذاشتم غریدم
_نمیدونم
_مطمئنی
_آره
بعدش گذاشتم رفتم سمت اتاق
_تهیونگ احساس میکنم در امان نیستیم باید بریم
تهیونگ بیهوش بود صدای دکتر بلند شد
_بیاین کارتون دارم
رفتم سمت دکتر
_بله؟
دکتر ادامه داد
_ همشون دچار مصمومیت شدن
_چی؟؟؟
_بله
_خب؟؟
_چند روز میمونن بعد مرخص میشن
_باشه مرسی
_ممنون
فقط سر تکون داد رفت
بالاسر تهیونگ وایسادم نفس عمیقی کشیدم
_سریع مرخص میشی فقط باید بفهمم کار کی بود
از اتاق بیرون رفتم نشستم روی صندلی
۱۲.۲k
۰۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.