عشق خونین
《 عشق خونین 》
پارت ۵۴
تقی به در زد و وارد اتاق شد جیمین را دید که رو صندلی نشسته مشغول درس هایش بود تهیونگ آروم آروم سمته جیمین رفت و دم گوشش دادی کشید که جیمین از ترس از رو صندلی بلند شد و یا داد گفت
جیمین: خاک تو سرت ترسوندیم
تهیونگ که از خنده غش میکرد گفت
تهیونگ : چه حالی داد ولی خداییش خیلی خنده داری
جیمین با اخم گفت
حیمین: تهیونگ ادامه نده حوصلت رو ندارم
جیمین رو صندلی نشست و تهیونگ هم کنارش نشست ..
تهیونگ : خب تعریف کن ببینم چطوری به این وضع رسیدی
جیمین : نمیدونم
تهیونگ : تو عاشق شدی اونم عاشق ات یعنی چی که نمیدونی
جیمین : اوف تو یکی سرزنشم نکن
تهیونگ : ای بابا ...
جیمین : من نگفتم که بیایی چرت و پرت بگی گفتم بیایی چون ازت یه چیزی میخواهم ... تا برام پیداش کنی
تهیونگ : چشم به گوشم،
اجوما : دخترم
دختره سمته پله ها میرفت که با صدا اجوما ایستاد
ات : جانم خاله
اجوما : سینی چایی دسته منه میشه سینی کلوچه ها رو با هام بیاری
ات : حتما ...
سینی را برداشت و سمته اتاق جیمین قدم برداشت تقی به در زدن و اول اجوما وارد اتاقش شدن با اینکه ات میدانست که جیمین از دیدن ات عصبانی میشه بازم وارد اتاقش تهیونگ مثله همیشه با دیدن کلوچه ها خیلی خوشحال شد ات جلوی پسرا کلوچه ها رو گذاشت ... با لبخند همیشه گی گفت
ات : نوشه جان
تهیونگ کلک بازم میخواست کرم بریزه با لحنه شیطونی گفت
تهیونگ : خانم ات لیدی جذاب بفرمایید بنشینید
ات : نه مرسی من میرم شما دوستا راحت باشید
تهیونگ : هر جور راحتی ...
ات از اتاق خارج شد و اجوما هم بعد از گذاشت سینی از اتاق خارج شد
جیمین در فکر فروع رفت و نفس های عميقي کشید ...
جیمین : میدونی ته ... رویا پردازی فقد برات ضرر داره یه جوری فکر میکنی و عاشق فردی که عاشق کسی که هستی برایه اون و خودت رویا میزاری ... ولی وقتی میفهمی این تویی که عاشق نه اون
تهیونگ : عشق یک طرفه کم تر از مرگ نیست انگار تیکه تیکه گوشتت رو از بدن تو جدا میکنن
جیمین : باید تموم کنم این رویا پردازی درد داره این قلبم خیلی درد میکنه انگار رو زغال تازه قلبم زندگی میکنه انگار با دیدن ات فقد اون زغال تازه تر میشه با هر بار لبخند زدنش عشقم بهش بیشتر میشه وقتی به این فکر میکنم که ماله یکی دیگه بشه مغزم داغون میشه هس میکنم باید اون فرد رو بکشم و بیشتر از ات عصبانی میشیم
تهیونگ : بهش بگو ...
جیمین : چی رو ...؟
تهیونگ: خب معلومه اینکه عاشقش هستی
پارت ۵۴
تقی به در زد و وارد اتاق شد جیمین را دید که رو صندلی نشسته مشغول درس هایش بود تهیونگ آروم آروم سمته جیمین رفت و دم گوشش دادی کشید که جیمین از ترس از رو صندلی بلند شد و یا داد گفت
جیمین: خاک تو سرت ترسوندیم
تهیونگ که از خنده غش میکرد گفت
تهیونگ : چه حالی داد ولی خداییش خیلی خنده داری
جیمین با اخم گفت
حیمین: تهیونگ ادامه نده حوصلت رو ندارم
جیمین رو صندلی نشست و تهیونگ هم کنارش نشست ..
تهیونگ : خب تعریف کن ببینم چطوری به این وضع رسیدی
جیمین : نمیدونم
تهیونگ : تو عاشق شدی اونم عاشق ات یعنی چی که نمیدونی
جیمین : اوف تو یکی سرزنشم نکن
تهیونگ : ای بابا ...
جیمین : من نگفتم که بیایی چرت و پرت بگی گفتم بیایی چون ازت یه چیزی میخواهم ... تا برام پیداش کنی
تهیونگ : چشم به گوشم،
اجوما : دخترم
دختره سمته پله ها میرفت که با صدا اجوما ایستاد
ات : جانم خاله
اجوما : سینی چایی دسته منه میشه سینی کلوچه ها رو با هام بیاری
ات : حتما ...
سینی را برداشت و سمته اتاق جیمین قدم برداشت تقی به در زدن و اول اجوما وارد اتاقش شدن با اینکه ات میدانست که جیمین از دیدن ات عصبانی میشه بازم وارد اتاقش تهیونگ مثله همیشه با دیدن کلوچه ها خیلی خوشحال شد ات جلوی پسرا کلوچه ها رو گذاشت ... با لبخند همیشه گی گفت
ات : نوشه جان
تهیونگ کلک بازم میخواست کرم بریزه با لحنه شیطونی گفت
تهیونگ : خانم ات لیدی جذاب بفرمایید بنشینید
ات : نه مرسی من میرم شما دوستا راحت باشید
تهیونگ : هر جور راحتی ...
ات از اتاق خارج شد و اجوما هم بعد از گذاشت سینی از اتاق خارج شد
جیمین در فکر فروع رفت و نفس های عميقي کشید ...
جیمین : میدونی ته ... رویا پردازی فقد برات ضرر داره یه جوری فکر میکنی و عاشق فردی که عاشق کسی که هستی برایه اون و خودت رویا میزاری ... ولی وقتی میفهمی این تویی که عاشق نه اون
تهیونگ : عشق یک طرفه کم تر از مرگ نیست انگار تیکه تیکه گوشتت رو از بدن تو جدا میکنن
جیمین : باید تموم کنم این رویا پردازی درد داره این قلبم خیلی درد میکنه انگار رو زغال تازه قلبم زندگی میکنه انگار با دیدن ات فقد اون زغال تازه تر میشه با هر بار لبخند زدنش عشقم بهش بیشتر میشه وقتی به این فکر میکنم که ماله یکی دیگه بشه مغزم داغون میشه هس میکنم باید اون فرد رو بکشم و بیشتر از ات عصبانی میشیم
تهیونگ : بهش بگو ...
جیمین : چی رو ...؟
تهیونگ: خب معلومه اینکه عاشقش هستی
- ۱۶.۹k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط