پارت43
#پارت43
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
به سمتش خم شدم و نفس مصنوعی بهش دادم ، با نگرانی نگاهش کردم که چشمای گشاد شده اشو آروم روی هم گذاشت
وقتی دیدم نفس میکشه خیالم راحت شد و نفس عمیقی کشیدم . یه لحظه فکر کردم واقعا مرد
با زبون لبمو تر کردم که مزه ی لب.اش اومد تو دهنم ، تکونی بهش دادم و گفتم:
+ بلند شو بریم تو اتاق.....
هوی با توام
جوابی بهم نداد که بغلش کردم و بردمش روی تخت گذاشتمش . میدونستم صدامو میشنوه ولی از قصد جوابمو نمیده
کنارش نشستم و خیره شدم بهش ، پلکاش میلرزیدن و مطمعن بودم که بیداره
+ خوابی؟!
جوابی بهم نداد ، برای اینکه واکنششو ببینم دستمو به سمت لباسش بردم و بدنشو لمس کردم که مثل برق گرفته ها چشماشو فوری باز کرد
با صدای لرزونی گفت:
_ چی...چیکار...میکنید آقا؟!
شیطون نگاش کردم و گفتم:
+ مگه خواب نبودی؟!
_ نه بیدار بودم
+ پس چرا جواب نمیدادی هرچی صدات میزدم؟
سرفه ای کرد و گفت:
_ حالم خوب نبود. منکه بهتون گفتم به ماهی حساسیت دارم. چرا اون کارو کردین باهام؟!
+ میخوای راستشو بگم؟ لذت میبرم از اینکه اذیتت کنم
_ چرا؟! مگه من چیکارتون کردم!!
+ بیخیال
دستمو به گونه اش کشیدم و نوازشش کردم
+ بهتری الان؟!
سرخ شده لب زد:
_ یکم نفس تنگی دارم . تا شب خوب میشم
+ شب چرا؟؟ خودم خوبت میکنم
وحشت زده نگاهی بهم انداخت که با لذت خیره شدم بهش....
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
به سمتش خم شدم و نفس مصنوعی بهش دادم ، با نگرانی نگاهش کردم که چشمای گشاد شده اشو آروم روی هم گذاشت
وقتی دیدم نفس میکشه خیالم راحت شد و نفس عمیقی کشیدم . یه لحظه فکر کردم واقعا مرد
با زبون لبمو تر کردم که مزه ی لب.اش اومد تو دهنم ، تکونی بهش دادم و گفتم:
+ بلند شو بریم تو اتاق.....
هوی با توام
جوابی بهم نداد که بغلش کردم و بردمش روی تخت گذاشتمش . میدونستم صدامو میشنوه ولی از قصد جوابمو نمیده
کنارش نشستم و خیره شدم بهش ، پلکاش میلرزیدن و مطمعن بودم که بیداره
+ خوابی؟!
جوابی بهم نداد ، برای اینکه واکنششو ببینم دستمو به سمت لباسش بردم و بدنشو لمس کردم که مثل برق گرفته ها چشماشو فوری باز کرد
با صدای لرزونی گفت:
_ چی...چیکار...میکنید آقا؟!
شیطون نگاش کردم و گفتم:
+ مگه خواب نبودی؟!
_ نه بیدار بودم
+ پس چرا جواب نمیدادی هرچی صدات میزدم؟
سرفه ای کرد و گفت:
_ حالم خوب نبود. منکه بهتون گفتم به ماهی حساسیت دارم. چرا اون کارو کردین باهام؟!
+ میخوای راستشو بگم؟ لذت میبرم از اینکه اذیتت کنم
_ چرا؟! مگه من چیکارتون کردم!!
+ بیخیال
دستمو به گونه اش کشیدم و نوازشش کردم
+ بهتری الان؟!
سرخ شده لب زد:
_ یکم نفس تنگی دارم . تا شب خوب میشم
+ شب چرا؟؟ خودم خوبت میکنم
وحشت زده نگاهی بهم انداخت که با لذت خیره شدم بهش....
۲.۳k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.