tough love part58 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part58 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
رمال: فقط مرد گذشتت میتونه خوشبختت کنه بجز اون کس دیگه ای نیست ولش نمی یه وقت بدبخت میشی
چه هیکل و قد و بالای رعنایی هم داره خدارو صدهزار بار شکر کن که همچین مردی سر راهت قرار گرفته اما تو هی خودتو براش ناز میکنی هی احمق بازی در میاری
این یکی رو ولش کن فقط بشین زیر پاهای اون اون مرد زندگیته
همچین مردی مخصوصاً تو این دوره زمونه که به هیچکس نمیشه اعتماد کرد اصن پیدا نمیشه اما تو هی فیش میکنی هی میری هی مای تو دلی نمی دونی بین دوتا مرد کیو انتخاب کنی اما دلت یه چی دیگه می خواد
قبلاً اخلاقش یکم س*گی و گند اخلاقی بوده و خیلی غلطا هم کرده که دلتو شکونده اما فقط و فقط اونکه که عاشق واقعیه توعه
سرش خورده به سنگ آدم تر شده و همه ی این کارا رو هم فقط و فقط داره بخاطر برگردوندن تو انجام میده
➕: چی داری میگی یعنی داری میگی که من اگه با اون غول بیابونی ازدواج کنم خوشبخت میشم؟
رمال: عااا قربون دهنت از قدیمم گفتن مرد هرچی غیرتی تر بهتر این یکی رو وللش مثل پسرای خیابونیه
تهیونگ: تو که گفتی همیشه طالعت خوب درمیاد پس چی شد؟
➕: عام خب آره اما...
بین تهیونگ منم مثل تو ام به این جور چیزا اعتقاد ندارم خرافاته
رمال: خرافات کدومه مثل اینکه شما هم عقاید پوسیده دارین عروس خوشگله ی جئو...
حتی اسمشم تو طالعت اومده می خوای اسمشو برات بگم کفت ببره؟
از زبان نویسنده
رمال که زیر و بم زندگی ات رو می دونست کسی بود که تهیونگ استخدامش کرده بود که ات رو متقاعد کنه که پیش جونگ کوک برگرده
رمال دست ات رو گرفت و گفت: ببین این و رو میبینی؟ اسمش جونگ ووکه (تهیونگ یواشکی براش زیرچشی اشاره کرد که اسم اشتباهه)
نه نه نه بزار دوباره برات بگیرم این ل رو میبینی؟ اسمش لی کوک ووکه (تهیونگ دوباره بهش اشاره کرد)
نه نه نه اسمش چونگ هیه (تهیونگ که دیگه حرصش در اومده بود یواشکی محکم کفششو زد به پای رمال که حواسشو جمع کنه اسمو درست بگه چرت و پرت نگه)
آخخخ آقا جونگ کوکه
ات که فکر کرده بود این زنو جونگ کوک استخدام کرده که خرش کنه تا برگرده پیشش دیگه خسته شده بود
➕: بزار ببینم... (نیشخند) حالا فهمیدم ایشونم از دار و دسته ی همون غول بیابونین
پاشو برو
و به رئیستم بگو که من دیگه انتخاب خودمو کردم پاشو برو
ات از رو نیمکت پارک باند شد که رمال به پاهاش افتاد تهیونگ هم سعی در جدا کردنش داشت
رمال: من دروغو نیستم برای کائنات کار می کنم
تهیونگ: بیا برو خانوم دست از سر عشقم بردار دیگه نبینمت ( تهیونگ تو دست زن پولشو داد که بره پی کارش)
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
رمال: فقط مرد گذشتت میتونه خوشبختت کنه بجز اون کس دیگه ای نیست ولش نمی یه وقت بدبخت میشی
چه هیکل و قد و بالای رعنایی هم داره خدارو صدهزار بار شکر کن که همچین مردی سر راهت قرار گرفته اما تو هی خودتو براش ناز میکنی هی احمق بازی در میاری
این یکی رو ولش کن فقط بشین زیر پاهای اون اون مرد زندگیته
همچین مردی مخصوصاً تو این دوره زمونه که به هیچکس نمیشه اعتماد کرد اصن پیدا نمیشه اما تو هی فیش میکنی هی میری هی مای تو دلی نمی دونی بین دوتا مرد کیو انتخاب کنی اما دلت یه چی دیگه می خواد
قبلاً اخلاقش یکم س*گی و گند اخلاقی بوده و خیلی غلطا هم کرده که دلتو شکونده اما فقط و فقط اونکه که عاشق واقعیه توعه
سرش خورده به سنگ آدم تر شده و همه ی این کارا رو هم فقط و فقط داره بخاطر برگردوندن تو انجام میده
➕: چی داری میگی یعنی داری میگی که من اگه با اون غول بیابونی ازدواج کنم خوشبخت میشم؟
رمال: عااا قربون دهنت از قدیمم گفتن مرد هرچی غیرتی تر بهتر این یکی رو وللش مثل پسرای خیابونیه
تهیونگ: تو که گفتی همیشه طالعت خوب درمیاد پس چی شد؟
➕: عام خب آره اما...
بین تهیونگ منم مثل تو ام به این جور چیزا اعتقاد ندارم خرافاته
رمال: خرافات کدومه مثل اینکه شما هم عقاید پوسیده دارین عروس خوشگله ی جئو...
حتی اسمشم تو طالعت اومده می خوای اسمشو برات بگم کفت ببره؟
از زبان نویسنده
رمال که زیر و بم زندگی ات رو می دونست کسی بود که تهیونگ استخدامش کرده بود که ات رو متقاعد کنه که پیش جونگ کوک برگرده
رمال دست ات رو گرفت و گفت: ببین این و رو میبینی؟ اسمش جونگ ووکه (تهیونگ یواشکی براش زیرچشی اشاره کرد که اسم اشتباهه)
نه نه نه بزار دوباره برات بگیرم این ل رو میبینی؟ اسمش لی کوک ووکه (تهیونگ دوباره بهش اشاره کرد)
نه نه نه اسمش چونگ هیه (تهیونگ که دیگه حرصش در اومده بود یواشکی محکم کفششو زد به پای رمال که حواسشو جمع کنه اسمو درست بگه چرت و پرت نگه)
آخخخ آقا جونگ کوکه
ات که فکر کرده بود این زنو جونگ کوک استخدام کرده که خرش کنه تا برگرده پیشش دیگه خسته شده بود
➕: بزار ببینم... (نیشخند) حالا فهمیدم ایشونم از دار و دسته ی همون غول بیابونین
پاشو برو
و به رئیستم بگو که من دیگه انتخاب خودمو کردم پاشو برو
ات از رو نیمکت پارک باند شد که رمال به پاهاش افتاد تهیونگ هم سعی در جدا کردنش داشت
رمال: من دروغو نیستم برای کائنات کار می کنم
تهیونگ: بیا برو خانوم دست از سر عشقم بردار دیگه نبینمت ( تهیونگ تو دست زن پولشو داد که بره پی کارش)
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۸.۷k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.