پارت۱۲
پارت۱۲
سوبیک هیانگ از خجالت گونه هاش سرخ شد و نمیدونست چی بگه ک تهیونگ بردش داخل اتاقش...
تهیونگ:: واااایییی دیدی داشتن چی میگفتن...باید مراقبت باشم...چشم میخوری یا نکنه بدزدنتتتت
سوبیک هیانگ:: عههه مزه نریز😐😂😂
تهیونگ:: خب خوشکله بیا ببینم حسودیم شدددد
سوبیک هیانگ:: چرا😂
تهیونگ:: من جذابتر بودم😐
سوبیک هیانگ:: اون خانما جرئت داشتن میگفتن ک عاقای کیم خوشگله و اینا...جرشون میدادم
تهیونگ:: اوووففف غیرتشششش
سوبیک هیانگ:: پس چی😉
تق تق(خب در زدن😐)
تهیونگ:: بله؟!
آبدارچی:: چاییتونو آوردم...
تهیونگ :: بیا داخل...
آبدارچیه چای و قهوه رو گذاشت رو میز و کنار رف...
تهیونگ:: خب میتونی بری
آبدارچی :: چشم عاقا
ابدارچیه رفت و سوبیک هیانگ نشست ک چای بخوره
سوبیک هیانگ:: چه آروم و مهربونه
تهیونگ::عه مگه باش حرف زدی؟!
سوبیک هیانگ:: نه اما ازش معلومه
تهیونگ:: بار اخرته دیگه نبینما😐😒
سوبیک هیانگ:: وا این چه حرفیه خیلیم دوس دارم باش حرف بزنم عاقای خوبیه...
تهیونگ:: صگ بشم جرت میدما😠
سوبیک هیانگ:: تهیونگ اون حدود ۴۵ سالشهههه چی میگی جای پدرمه
تهیونگ:: دیگه نشنوم
سوبیک هیانگ:: حساس😒
تهیونگ:: عه عه چیزی گفتی
سوبیک هیانگ:: نههههه عههههه
تهیونگ:: چاییتو بخور
سوبیک هیانگ چاییشو میخورد و به اطرافش نگاه میکرد...
تهیونگ:: بعد میریم خونه
سوبیک هیانگ:: زر نزن صگ
تهیونگ:: چی گفتی؟!!!
سوبیک هیانگ ترسید...
سوبیک هیانگ:: ه..هیچی از دهنم پرید ببخشید🥺
تهیونگ:: خیلی خب زودباش بخور
سوبیک هیانگ:: اخماتو باز کن🥺
تهیونگ:: بسه
سوبیک هیانگ:: منم میرم🥺
تهیونگ:: بیا بغلم
سوبیک هیانگ:: باشهههه😃
سوبیک هیانگ پرید تو بغل تهیونگو بوسش کرد...تهیونگم لباشو آروم گذاشت رو لباش و مک میزد...
سوبیک هیانگ ازش جدا شد...
سوبیک هیانگ:: چرا میخوای زودی منو ببری خونه مگه قرار نیس امروزو بیرون باشیم😐🥺
تهیونگ:: ببخشید بیب ولی یادم اومد کارام زیاده...
سوبیک هیانگ:: باشه🥺
تهیونگ:: عههههه چرا لبات آویزون شدددد...
سوبیک هیانگ خودشو تو بغل تهیونگ بیشتر فشورد و هیچی نمیگفت...
تهیونگ:: بیبی گرلممم چرا بغض کردی نفسم..ببین ددیو😐
یهو ینفر اومد داخل و داد زد...
& تهیونگه عوضییی فک میکنی میتونی سرمو شیره بمالونی؟؟!!!
£ رئیس ببخشید هرکاری کردم نوایساد و...
تهیونگ:: شما بفرمایین بیرون
£ چشم
سوبیک هیانگ:: ت..تهیونگ این کیه😐🥺
تهیونگ:: آروم باش عزیزم چیزی نیست
& چیزی نیییست؟؟!! بزار بگم خانمه من از شوهرت ۵۰۰ میلیون پول طلب دارم داره منو میپیچونه و نمیده...
سوبیک هیانگ:: و..واقعاتهیونگ چرا انقد زیاددد؟؟!!
تهیونگ:: زر مفت میزنه ۲۰۰ میلیون وونه
& ببند فکتو من سر ۵۰۰ میلیون وون باتو بازی کردم و تو باختی پس پولمو بده
سوبیک هیانگ از خجالت گونه هاش سرخ شد و نمیدونست چی بگه ک تهیونگ بردش داخل اتاقش...
تهیونگ:: واااایییی دیدی داشتن چی میگفتن...باید مراقبت باشم...چشم میخوری یا نکنه بدزدنتتتت
سوبیک هیانگ:: عههه مزه نریز😐😂😂
تهیونگ:: خب خوشکله بیا ببینم حسودیم شدددد
سوبیک هیانگ:: چرا😂
تهیونگ:: من جذابتر بودم😐
سوبیک هیانگ:: اون خانما جرئت داشتن میگفتن ک عاقای کیم خوشگله و اینا...جرشون میدادم
تهیونگ:: اوووففف غیرتشششش
سوبیک هیانگ:: پس چی😉
تق تق(خب در زدن😐)
تهیونگ:: بله؟!
آبدارچی:: چاییتونو آوردم...
تهیونگ :: بیا داخل...
آبدارچیه چای و قهوه رو گذاشت رو میز و کنار رف...
تهیونگ:: خب میتونی بری
آبدارچی :: چشم عاقا
ابدارچیه رفت و سوبیک هیانگ نشست ک چای بخوره
سوبیک هیانگ:: چه آروم و مهربونه
تهیونگ::عه مگه باش حرف زدی؟!
سوبیک هیانگ:: نه اما ازش معلومه
تهیونگ:: بار اخرته دیگه نبینما😐😒
سوبیک هیانگ:: وا این چه حرفیه خیلیم دوس دارم باش حرف بزنم عاقای خوبیه...
تهیونگ:: صگ بشم جرت میدما😠
سوبیک هیانگ:: تهیونگ اون حدود ۴۵ سالشهههه چی میگی جای پدرمه
تهیونگ:: دیگه نشنوم
سوبیک هیانگ:: حساس😒
تهیونگ:: عه عه چیزی گفتی
سوبیک هیانگ:: نههههه عههههه
تهیونگ:: چاییتو بخور
سوبیک هیانگ چاییشو میخورد و به اطرافش نگاه میکرد...
تهیونگ:: بعد میریم خونه
سوبیک هیانگ:: زر نزن صگ
تهیونگ:: چی گفتی؟!!!
سوبیک هیانگ ترسید...
سوبیک هیانگ:: ه..هیچی از دهنم پرید ببخشید🥺
تهیونگ:: خیلی خب زودباش بخور
سوبیک هیانگ:: اخماتو باز کن🥺
تهیونگ:: بسه
سوبیک هیانگ:: منم میرم🥺
تهیونگ:: بیا بغلم
سوبیک هیانگ:: باشهههه😃
سوبیک هیانگ پرید تو بغل تهیونگو بوسش کرد...تهیونگم لباشو آروم گذاشت رو لباش و مک میزد...
سوبیک هیانگ ازش جدا شد...
سوبیک هیانگ:: چرا میخوای زودی منو ببری خونه مگه قرار نیس امروزو بیرون باشیم😐🥺
تهیونگ:: ببخشید بیب ولی یادم اومد کارام زیاده...
سوبیک هیانگ:: باشه🥺
تهیونگ:: عههههه چرا لبات آویزون شدددد...
سوبیک هیانگ خودشو تو بغل تهیونگ بیشتر فشورد و هیچی نمیگفت...
تهیونگ:: بیبی گرلممم چرا بغض کردی نفسم..ببین ددیو😐
یهو ینفر اومد داخل و داد زد...
& تهیونگه عوضییی فک میکنی میتونی سرمو شیره بمالونی؟؟!!!
£ رئیس ببخشید هرکاری کردم نوایساد و...
تهیونگ:: شما بفرمایین بیرون
£ چشم
سوبیک هیانگ:: ت..تهیونگ این کیه😐🥺
تهیونگ:: آروم باش عزیزم چیزی نیست
& چیزی نیییست؟؟!! بزار بگم خانمه من از شوهرت ۵۰۰ میلیون پول طلب دارم داره منو میپیچونه و نمیده...
سوبیک هیانگ:: و..واقعاتهیونگ چرا انقد زیاددد؟؟!!
تهیونگ:: زر مفت میزنه ۲۰۰ میلیون وونه
& ببند فکتو من سر ۵۰۰ میلیون وون باتو بازی کردم و تو باختی پس پولمو بده
۹.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.