بورام 8
روز تولد
بورام
از خواب بیدار شدم با یاداوری تولدم لبخندی از سر خوشحالی زدم
سری حموم رفتم
به ساعت نگاه کردم
ـ ودف 3!!!!
ـ ما چهار باید اونجا باشیم
ـ سریع میکاپ غلیظی کردم
ـ موهامو خشک کردم فر کرلی درشت کردم
ـ لباسمو پوشیدم
ـ از پله ها پایین رفتم که عمو رو دیدم
ـ کوک ـ خیلی خوشگل شدی
ـ بغلش کردم
ـ مرسیی
ـ به طرف تالار حرکت کردیم
{زمان تولد}
بورام
همه درحال رقص بودن که احساس کردم یکی زد رو شونم به عقب برگشتم که جهی رو دیدم
جهی ـ آیگووو دختر چشم ابی چقد خوشگله
ـ خنده ای کردم
جهی=یا اونی یکی رو به زور اوردم
ـ با تعجب و سردرگمی گفتم کی؟
جهی= جیهوپ(اروم)
ـ خنده ای کردم
ـ واقعا راضی شد بیاید؟
جهی =اره...
جهی= جیهوپااا نمیخای بیای تبریک بگی
جیهوپ
به طرف جهی رفتم
ـ خب حالا صداتو نداز رو سرت
ـ سرمو بالا بردم که با یه جفت چشم ابی مواجه شدم به صورتش دقت کردم
ـ چقد خوشگله
ـ به خودم اومدم
ـ عام... تبریک.. میگم
با لبخند جوابمو داد
ـ خیلی ممنون
بورام
ـ چه پسر جذابی بود
که احساس کردم رفتم تو بغل یکی
ـ سرمو بالا بردم
یونگی ـ تولدت مبارک دختر زیبام
ـ ممنونننمم
می یونگ ـ تولدت مبارک عزیزم
ـ مرسیی
ـ که عمو کوک و دیدم
ـ خودم و انداختم تو بغلش
بغلم کرد
ـ تولدت مبارک دخترم
ـ محکم تر بغلش کردم
ـ ممنون...بهترین بابام
ـ جشن به خوبی تموم شد
بورام به فکر
«پسر جذابش»
جیهوپ به فکر
«دختر جذاب رویاهاش»
جیهوپ تا....
بورام
از خواب بیدار شدم با یاداوری تولدم لبخندی از سر خوشحالی زدم
سری حموم رفتم
به ساعت نگاه کردم
ـ ودف 3!!!!
ـ ما چهار باید اونجا باشیم
ـ سریع میکاپ غلیظی کردم
ـ موهامو خشک کردم فر کرلی درشت کردم
ـ لباسمو پوشیدم
ـ از پله ها پایین رفتم که عمو رو دیدم
ـ کوک ـ خیلی خوشگل شدی
ـ بغلش کردم
ـ مرسیی
ـ به طرف تالار حرکت کردیم
{زمان تولد}
بورام
همه درحال رقص بودن که احساس کردم یکی زد رو شونم به عقب برگشتم که جهی رو دیدم
جهی ـ آیگووو دختر چشم ابی چقد خوشگله
ـ خنده ای کردم
جهی=یا اونی یکی رو به زور اوردم
ـ با تعجب و سردرگمی گفتم کی؟
جهی= جیهوپ(اروم)
ـ خنده ای کردم
ـ واقعا راضی شد بیاید؟
جهی =اره...
جهی= جیهوپااا نمیخای بیای تبریک بگی
جیهوپ
به طرف جهی رفتم
ـ خب حالا صداتو نداز رو سرت
ـ سرمو بالا بردم که با یه جفت چشم ابی مواجه شدم به صورتش دقت کردم
ـ چقد خوشگله
ـ به خودم اومدم
ـ عام... تبریک.. میگم
با لبخند جوابمو داد
ـ خیلی ممنون
بورام
ـ چه پسر جذابی بود
که احساس کردم رفتم تو بغل یکی
ـ سرمو بالا بردم
یونگی ـ تولدت مبارک دختر زیبام
ـ ممنونننمم
می یونگ ـ تولدت مبارک عزیزم
ـ مرسیی
ـ که عمو کوک و دیدم
ـ خودم و انداختم تو بغلش
بغلم کرد
ـ تولدت مبارک دخترم
ـ محکم تر بغلش کردم
ـ ممنون...بهترین بابام
ـ جشن به خوبی تموم شد
بورام به فکر
«پسر جذابش»
جیهوپ به فکر
«دختر جذاب رویاهاش»
جیهوپ تا....
۳.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.