پارت 3
#پارت_3
محدثه که رفت رفتم جلوی آیینه و یه نگا به خودم کردم ، راستش نخوام دروغ بگم یکم میترسم ، علیسان و پدر بزرگم دوقلو ان منتها اینطور که توی عکسشون دیدم پدر بزرگم خیلی خوشگل تره و بابام کپی پدر بزرگمه ، علیسان یه پسر و یه دختر داره اینطور که بابا برام گفته خانواده دخترش خارجن و از دوخترش دوتا نوه پسر داره یکیش توی خارج دکتر و اون یکی پیش علیسانه که اسمش آرتینه و از پسرش یه نوه پسر داره کع اسم اون آرتامه ، آرتام بزرگتره و علیسان خیلی دوسش داره و توی جنگ و مبارزه بی رقیبه اما ارتین با اینکه اونم فرد محبوبه علیسانه ولی مبارزش به پای ارتام نمیرسه بیشتر مغزش کار میکنه .....
یه دستی توی موهام کشیدمو از جلوی آیینه کنار رفتم و رفتم پایین اولین کسی که بهو دیدی داداشم بود
× هووووو ابجی مارو نگا کن عجب هلویی شدیا
- چاکر داش ارادت مندیم
× ولی خدایی از من خوشگل تر شدی
- هع من از همون اولم خوشگل بودم
× نگا نگا باز به روش خندیدم پرو شد
- چاکرتم داشم
اینو گفتم رفتم سمت اشپز خونه جایی که مامانم و خدمتکارا بودن
- سلام به مادر گل من
+ یا خدا دختر این چه بلاییه سر قیافت اوردی
- ( لبامو برم جلو و با حالت ناراحتی گفتم ) یعن میگی زشت شدم
+ الهی فدای بچم بشم نخیرم خیلی خوشگل شدی
اینو گفتو بعدم پیشونیمو بوسید و من با دو رفتم سمت اتاق پدر بزرگ
- سلام بر پدر و پدربزرگ عزیزم
بابا= سلام به یکی یدونه بابا عجب پسری شدیا
پدربزرگ = به نوه گلم بینظیر شدی
- چاکر هر جفتتون ، خب من دقیقا باید چی کنم
پدربزرگ = ببین دخترم اول باید بفهمی جای سوگل کجاس و به ما بگی تا ما برای نجاتش اقدام کنیم ، ما خودمون باید اونو نجات بدیم کع کسی به تو شک نکنه پس کار احمقانه ای نکن ،، دوم تو باید بفهمی اونا دقیقا چی از باند ما جم کردن کع باهاش بهمونو تحدید میکنن و در اخرم باید ازشون اتو جم کنی ، مدرک و فیلم و سنداشونو باید جم اوری کنی ولی مهم ترین چیز واسه ما سلامت خودته پس اول از همه چیز باید خودت سالم باشی نمیخوام بلایی سر نوه ام بیاد فهمیدی ¿؟
- بله تمام سعیمو میکنم
بابا= ساحل جان اسمتو اونجا آرمینه پس حواست باشه
- بله چشم
بابا= مراقب خودت باش
- چشم بابا
پدر بزرگ = حالا میتونی بری یکم استراحت کنی صب ساعت ۶ باید بری اونجا
- قدل میدم نا امیدتون نکنم
بابا و پدر بزرگ سر تکون دادن و منم رفتم اتاقم و خودمو رو تخت پرت کردم انقدر خسته بودم و سر درگم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد...
محدثه که رفت رفتم جلوی آیینه و یه نگا به خودم کردم ، راستش نخوام دروغ بگم یکم میترسم ، علیسان و پدر بزرگم دوقلو ان منتها اینطور که توی عکسشون دیدم پدر بزرگم خیلی خوشگل تره و بابام کپی پدر بزرگمه ، علیسان یه پسر و یه دختر داره اینطور که بابا برام گفته خانواده دخترش خارجن و از دوخترش دوتا نوه پسر داره یکیش توی خارج دکتر و اون یکی پیش علیسانه که اسمش آرتینه و از پسرش یه نوه پسر داره کع اسم اون آرتامه ، آرتام بزرگتره و علیسان خیلی دوسش داره و توی جنگ و مبارزه بی رقیبه اما ارتین با اینکه اونم فرد محبوبه علیسانه ولی مبارزش به پای ارتام نمیرسه بیشتر مغزش کار میکنه .....
یه دستی توی موهام کشیدمو از جلوی آیینه کنار رفتم و رفتم پایین اولین کسی که بهو دیدی داداشم بود
× هووووو ابجی مارو نگا کن عجب هلویی شدیا
- چاکر داش ارادت مندیم
× ولی خدایی از من خوشگل تر شدی
- هع من از همون اولم خوشگل بودم
× نگا نگا باز به روش خندیدم پرو شد
- چاکرتم داشم
اینو گفتم رفتم سمت اشپز خونه جایی که مامانم و خدمتکارا بودن
- سلام به مادر گل من
+ یا خدا دختر این چه بلاییه سر قیافت اوردی
- ( لبامو برم جلو و با حالت ناراحتی گفتم ) یعن میگی زشت شدم
+ الهی فدای بچم بشم نخیرم خیلی خوشگل شدی
اینو گفتو بعدم پیشونیمو بوسید و من با دو رفتم سمت اتاق پدر بزرگ
- سلام بر پدر و پدربزرگ عزیزم
بابا= سلام به یکی یدونه بابا عجب پسری شدیا
پدربزرگ = به نوه گلم بینظیر شدی
- چاکر هر جفتتون ، خب من دقیقا باید چی کنم
پدربزرگ = ببین دخترم اول باید بفهمی جای سوگل کجاس و به ما بگی تا ما برای نجاتش اقدام کنیم ، ما خودمون باید اونو نجات بدیم کع کسی به تو شک نکنه پس کار احمقانه ای نکن ،، دوم تو باید بفهمی اونا دقیقا چی از باند ما جم کردن کع باهاش بهمونو تحدید میکنن و در اخرم باید ازشون اتو جم کنی ، مدرک و فیلم و سنداشونو باید جم اوری کنی ولی مهم ترین چیز واسه ما سلامت خودته پس اول از همه چیز باید خودت سالم باشی نمیخوام بلایی سر نوه ام بیاد فهمیدی ¿؟
- بله تمام سعیمو میکنم
بابا= ساحل جان اسمتو اونجا آرمینه پس حواست باشه
- بله چشم
بابا= مراقب خودت باش
- چشم بابا
پدر بزرگ = حالا میتونی بری یکم استراحت کنی صب ساعت ۶ باید بری اونجا
- قدل میدم نا امیدتون نکنم
بابا و پدر بزرگ سر تکون دادن و منم رفتم اتاقم و خودمو رو تخت پرت کردم انقدر خسته بودم و سر درگم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد...
۴.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.