Rainy day...
Rainy day...
نقشها: نورا ، تهیونگ ، جونگکوک ، فلورا، جیهوپ
کاپلها: فلورا و تهیونگ ، جونگکوک و نورا
----------------
"ویو فلورا"
با صدای پیامم بیدار شدم..
مینسو: امروز ساعت ۵:۳۰ بیا خونهی سوهو، تولدشه
فلورا: باشه...پاشدم و رفتم حموم... رامیون درست کردم وسطای غذام بود که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد اهمیتی ندادم که پیام داد...
...: خبری از دوست پسرت نگیری یوقت؟
و دوباره زنگ زد
جواب دادم
فلورا: چندبار بهت بگم دیگه زنگ نزن؟
لوکاس: "پوزخند"... اونوقت چرا
فلورا: رابطمون تموم شد لوکاس!
لوکاس: فقط بیا دوباره برگردیم
فلورا: تو جلوی چشمام بهم خیانت کردی بعد انتظار داری دوباره ببخشمتو زندگیمون گل و بلبل بشه؟
نخیر...من الان یکی دیگه رو دوست دارم
"قطع کرد"
"پرش زمانی به ۵"
لباسمو پوشیدم موهامو حالت دادم حوصلهی میکاپ نداشتم تاکسی گرفتم و رفتم
وقتی وارد شدم نگاهای سنگین بقیه رو حس میکردم به سوهو سلام کردم و رفتم یه گوشه نشستم که مینسو اومد پیشم
یه نفر خیلی نظرمو جلب کرده بود
مینسو: چیه شیطون به کی نگاه میکنی؟
فلورا: به اون پسره خیلی واسم اشناس
مینسو: دخترر... اون تهیونگه
فلورا: تهیونگ؟...یادم نیست
مینسو: اون پسر ارومهی دوران دبیرستان
فلورا: پشمام...این اونه؟ چه دافی شده..!"مینسو رفت سمت تهیونگ" هیی... کجا میری
مینسو: سلام..دوستم از شما خوشش اومده
فلورا"ازدور": چرا نمیفهمم چی میگن...مینسو چرا داره به من اشاره میکنه...پدرسگ داری چه غلطی میکنی...که تهیونگ اومد طرف میزمون و مینسو خودشو زد به کوچه علی چپو رفت یه طرف دیگه...باز چیکار کردی
مینسو خیلی ریلکس اومد پیشم
فلورا: چی بهش گفتیی
مینسو: گفتم خوشت میاد ازش
فلورا: براچی اینو گفتییی من ازش خوشم نمیاد
مینسو: شمارتم دادم بهش
فلورا: وای مینسو دهنتوو
"جشن تموم شد"
فلورا: بشدت بارون میومد و مینسو زودتر از من رفت..تو این بارون تاکسیم پیدا نمیشه..حالا چیکار کنم
که تهیونگ با یه چتر اومد پیشم تهیونگ: یاا..سرما میخوری خب
فلورا: عام...خب...مرسی؟
تهیونگ: میخوای من برسونمت
فلورا: نه ممنون
تهیونگ: مطمئنی تو این بارون تاکسی پیدا نمیشه ها
فلورا: خب باشه میام..
(دوستان تهیونگ فلورا رو رسوند خونه گرفت خوابید) "فردا صبح"
فلورا: هنوز داشت بارون میومد و منم از پشت شیشه داشتم به بارون خیره شده بودمو به دیشب فکر میکردم..تهیونگ چقد خوشتیپ بود..هعی..دوباره کی بهم پیام داد
..: سلام.تهیونگم..میخوام باهات حرف بزنم پشت تلفن نمیتونم بگم..
فلورا: لباسامو پوشیدمو رفتم بعد ۵ دقیقه رسیدم
تهیونگ: واو...اومدی
فلورا: "لبخند" اوهوم چیکارم داشتی
تهیونگ: نمیدونم چجوری بهت بگم..
خب راستش ازت خو..خوشم میاد
فلورا: "شوکه شده"
تهیونگ: ؟؟
فلورا: منم همینطور
تهیونگ: "باهمکیس رفتن"
نقشها: نورا ، تهیونگ ، جونگکوک ، فلورا، جیهوپ
کاپلها: فلورا و تهیونگ ، جونگکوک و نورا
----------------
"ویو فلورا"
با صدای پیامم بیدار شدم..
مینسو: امروز ساعت ۵:۳۰ بیا خونهی سوهو، تولدشه
فلورا: باشه...پاشدم و رفتم حموم... رامیون درست کردم وسطای غذام بود که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد اهمیتی ندادم که پیام داد...
...: خبری از دوست پسرت نگیری یوقت؟
و دوباره زنگ زد
جواب دادم
فلورا: چندبار بهت بگم دیگه زنگ نزن؟
لوکاس: "پوزخند"... اونوقت چرا
فلورا: رابطمون تموم شد لوکاس!
لوکاس: فقط بیا دوباره برگردیم
فلورا: تو جلوی چشمام بهم خیانت کردی بعد انتظار داری دوباره ببخشمتو زندگیمون گل و بلبل بشه؟
نخیر...من الان یکی دیگه رو دوست دارم
"قطع کرد"
"پرش زمانی به ۵"
لباسمو پوشیدم موهامو حالت دادم حوصلهی میکاپ نداشتم تاکسی گرفتم و رفتم
وقتی وارد شدم نگاهای سنگین بقیه رو حس میکردم به سوهو سلام کردم و رفتم یه گوشه نشستم که مینسو اومد پیشم
یه نفر خیلی نظرمو جلب کرده بود
مینسو: چیه شیطون به کی نگاه میکنی؟
فلورا: به اون پسره خیلی واسم اشناس
مینسو: دخترر... اون تهیونگه
فلورا: تهیونگ؟...یادم نیست
مینسو: اون پسر ارومهی دوران دبیرستان
فلورا: پشمام...این اونه؟ چه دافی شده..!"مینسو رفت سمت تهیونگ" هیی... کجا میری
مینسو: سلام..دوستم از شما خوشش اومده
فلورا"ازدور": چرا نمیفهمم چی میگن...مینسو چرا داره به من اشاره میکنه...پدرسگ داری چه غلطی میکنی...که تهیونگ اومد طرف میزمون و مینسو خودشو زد به کوچه علی چپو رفت یه طرف دیگه...باز چیکار کردی
مینسو خیلی ریلکس اومد پیشم
فلورا: چی بهش گفتیی
مینسو: گفتم خوشت میاد ازش
فلورا: براچی اینو گفتییی من ازش خوشم نمیاد
مینسو: شمارتم دادم بهش
فلورا: وای مینسو دهنتوو
"جشن تموم شد"
فلورا: بشدت بارون میومد و مینسو زودتر از من رفت..تو این بارون تاکسیم پیدا نمیشه..حالا چیکار کنم
که تهیونگ با یه چتر اومد پیشم تهیونگ: یاا..سرما میخوری خب
فلورا: عام...خب...مرسی؟
تهیونگ: میخوای من برسونمت
فلورا: نه ممنون
تهیونگ: مطمئنی تو این بارون تاکسی پیدا نمیشه ها
فلورا: خب باشه میام..
(دوستان تهیونگ فلورا رو رسوند خونه گرفت خوابید) "فردا صبح"
فلورا: هنوز داشت بارون میومد و منم از پشت شیشه داشتم به بارون خیره شده بودمو به دیشب فکر میکردم..تهیونگ چقد خوشتیپ بود..هعی..دوباره کی بهم پیام داد
..: سلام.تهیونگم..میخوام باهات حرف بزنم پشت تلفن نمیتونم بگم..
فلورا: لباسامو پوشیدمو رفتم بعد ۵ دقیقه رسیدم
تهیونگ: واو...اومدی
فلورا: "لبخند" اوهوم چیکارم داشتی
تهیونگ: نمیدونم چجوری بهت بگم..
خب راستش ازت خو..خوشم میاد
فلورا: "شوکه شده"
تهیونگ: ؟؟
فلورا: منم همینطور
تهیونگ: "باهمکیس رفتن"
۳.۶k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.