من آدم استقلال بودم آدم روی پای خود ایستادنهرگز از سخت

من آدم استقلال بودم. آدمِ روی پای خود ایستادن.هرگز از سختی‌ها و رنج‌هایی‌ که می‌‌کشیدم، صحبتی‌ نمیکردم. سکوت برای من قدرتِ خاص خودش را داشت. آه و ناله آدم را حقیر می‌کند. آه و ناله هر کسی‌ را، هر روحِ بزرگواری را کوچک و حقیر می‌‌کند. اینکه دیگران چگونه در موردِ من فکر می‌‌کنند اهمیتِ زیادی نداشت، اما خودم در مقابلِ خودم باید بزرگ می‌‌ماندم. بزرگ , قوی و سرشار.
با اینحال گاهی‌ آرزو می‌‌کردم کسی‌ درد‌های بی‌ انتهای مرا از من بگیرد. کسی‌ حالم را بپرسد، کسی‌ پای دردِ دل‌هایم زانو بزند، دستی‌ به شانه‌ام بخورد، حرفی‌ از روز‌های خوب، از روشنایی، از قلب‌های معتبر بشنوم. گاهی‌ آرزو می‌‌کردم کسی‌ انگشتش را محکم روی آن رگ گردنم که همیشه درد می‌‌کند بگذارد و تا می‌‌تواند فشار دهد. آنقدر که نبضِ هر چه التهاب است زیر انگشتانش برای همیشه بخوابد.
جایی‌ خوانده بودم که درد آدم را بزرگ می‌‌کند و روح را صیقل میدهد و تجربه را زیاد می‌کند. هیچ جا ننوشته اند که درد با یک زن ، با یک مادر چه می‌‌کند.
مادران درد کشیده یا زود می‌میرند، یا برای همیشه می‌‌روند، یا می‌‌مانند با چشمانی که رنگِ بی‌ تفاوتی‌ گرفته است و دستانی که زیر ناخن‌هایش جز خستگی‌ چیزی نمیروید ، و گیسوانی که رقص بر شانه‌های زنانه را به خاطر نمی‌‌آورند. مادرانی بی‌ هیچ آرزویی، با ‌دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک
هیچکس از مادرانی که به بهشت نمی‌ روند چیزی ننوشته.مادرانی که از درد زیاد شاید گاهی ناشکری ها کرده اند.......
دیدگاه ها (۴)

ممنونم.....از آدم هایی که در زندگی من چه کوتاه نقش داشتند، چ...

باید خداحافظی کرد!از همه آنهایی که دوست داشتنِ بی‌ شائبه را ...

زیاد پیش آمده، خیلی زیاد ...که حوصله خودم را هم نداشته ام .....

قدیمایه آخر هفته بودو یه خونه پدربزرگو دور هم جمع بودنهااین ...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط