عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۲
عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۲
کوک:نامه رو باز کردم با چیزی که خوندم اشکام سرازیر شد...و به سرعت به سمت فرودگاه رفتم
از ماشین پیاده شدم که دیدم سوهی داره میدوعه منم تند تند دویدم که صداش کردم گرفت منم وایسادم باهم چشم تو چشم شدیم که دیگه تحمل نکردم و رفتم بغلش کردم معلوم بود تعجب کرده بود ولی بعد اونم بغلم کرد ازش جدا شدم و با وَلَع بوسیدمش اولش همکاری نکرد ولی بعدش اونم همکاری کرد که نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم نفس نفس میزدیم پیشانیمون رو بهم چسبوندیم
کوک:عشقمون ی طرفه نیست خانم محترم
سوهی: خیلی دوستت دارم کوک
کوک:منم
بعد همو بغل کردیم بعد چند مین از هم جدا شدیم سوار ماشین شدیم
سوهی: کوک کجا داریم میریم؟
کوک:میریم خونه من
سوهی: خونه تو؟چرا خونه تو
کوک:چونکه جنابالی از پرواز جا موندی انتظار نداری این موقعه شب که تنها بمونی
سوهی: میدونم ولی نمیشه که
کوک:نگران نباش میشه
کوک:راستی سوهی فعلا راجب رابطمون به کسی چیزی نگو
سوهی: چرا
کوک: آخه زن عموم چند وقت پیش گیر داده بود که ازدواج کنم بعد پیشنهاد داد که با یوری ازدواج کنم منم قبول نکردم الان اگه بفهمه شَر به پا میکنه و اجازه نمیده باهم باشیم..ولی کم کم سعی میکنم بهش بگم
سوهی: باشه.....ولی رابطت با یوری چیه؟
کوک:فقط دختر عمومه
سوهی: دختر عمو؟
کوک:اره
سوهی: باشه
کوک:ببین دوران دانشگاه ما......
سوهی: خیلی خب لازم نیست توضیح بدی هرچی هس مال قبله پس مهم نیس ولی نباید بزاری بهت بچسبه وگرنه پوست کلتو میکنم
کوک:اوووو عشق من حسودی کرده
سوهی: نخیرر.....خوبه اگه ی پسر بیاد به من بچسبه منم چیزی نگم
کوک:پسره غلط کرده
سوهی: دیدی حالا..اگه تو رعایت نکنی.....
کوک:باشه باشه عزیزم غلط کردم حواسم هست
سوهی: افرین
کوک:😂دیوونه
بعد چند مین رسیدیم رفتیم تو
کوک:خب مادمازل نظرت چیه شام امشب رو شاهزادت برات درست کنه
سوهی: اوم بنظرم خوبه ولی اگه این خانم زیبا هم به شاهزادش کمک کنه خیلی بهتر میشه
کوک:خب پس بیا باهم درست کنیم
سوهی: درست کنیم
اهنگ رو گزاشتیم سوهی هم یکی از لباسای منو پوشیده بود خیلی کیوت و خوردنی شده بود(استغفرالله😂) بعد شرو کردیم غذا درست کردن که بعد ۱ ساعت تموم شد سوهی رفت دست شویی
سوهی: واییییی خیلی گشنمه بیار که الان....کوک
کوک:....
سوهی: کوک کجایی با توعم ها
کوک:ها....حواسم نبود
...........
شرایط پارت بعد: ۱۷ لایک🫰
کوک:نامه رو باز کردم با چیزی که خوندم اشکام سرازیر شد...و به سرعت به سمت فرودگاه رفتم
از ماشین پیاده شدم که دیدم سوهی داره میدوعه منم تند تند دویدم که صداش کردم گرفت منم وایسادم باهم چشم تو چشم شدیم که دیگه تحمل نکردم و رفتم بغلش کردم معلوم بود تعجب کرده بود ولی بعد اونم بغلم کرد ازش جدا شدم و با وَلَع بوسیدمش اولش همکاری نکرد ولی بعدش اونم همکاری کرد که نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم نفس نفس میزدیم پیشانیمون رو بهم چسبوندیم
کوک:عشقمون ی طرفه نیست خانم محترم
سوهی: خیلی دوستت دارم کوک
کوک:منم
بعد همو بغل کردیم بعد چند مین از هم جدا شدیم سوار ماشین شدیم
سوهی: کوک کجا داریم میریم؟
کوک:میریم خونه من
سوهی: خونه تو؟چرا خونه تو
کوک:چونکه جنابالی از پرواز جا موندی انتظار نداری این موقعه شب که تنها بمونی
سوهی: میدونم ولی نمیشه که
کوک:نگران نباش میشه
کوک:راستی سوهی فعلا راجب رابطمون به کسی چیزی نگو
سوهی: چرا
کوک: آخه زن عموم چند وقت پیش گیر داده بود که ازدواج کنم بعد پیشنهاد داد که با یوری ازدواج کنم منم قبول نکردم الان اگه بفهمه شَر به پا میکنه و اجازه نمیده باهم باشیم..ولی کم کم سعی میکنم بهش بگم
سوهی: باشه.....ولی رابطت با یوری چیه؟
کوک:فقط دختر عمومه
سوهی: دختر عمو؟
کوک:اره
سوهی: باشه
کوک:ببین دوران دانشگاه ما......
سوهی: خیلی خب لازم نیست توضیح بدی هرچی هس مال قبله پس مهم نیس ولی نباید بزاری بهت بچسبه وگرنه پوست کلتو میکنم
کوک:اوووو عشق من حسودی کرده
سوهی: نخیرر.....خوبه اگه ی پسر بیاد به من بچسبه منم چیزی نگم
کوک:پسره غلط کرده
سوهی: دیدی حالا..اگه تو رعایت نکنی.....
کوک:باشه باشه عزیزم غلط کردم حواسم هست
سوهی: افرین
کوک:😂دیوونه
بعد چند مین رسیدیم رفتیم تو
کوک:خب مادمازل نظرت چیه شام امشب رو شاهزادت برات درست کنه
سوهی: اوم بنظرم خوبه ولی اگه این خانم زیبا هم به شاهزادش کمک کنه خیلی بهتر میشه
کوک:خب پس بیا باهم درست کنیم
سوهی: درست کنیم
اهنگ رو گزاشتیم سوهی هم یکی از لباسای منو پوشیده بود خیلی کیوت و خوردنی شده بود(استغفرالله😂) بعد شرو کردیم غذا درست کردن که بعد ۱ ساعت تموم شد سوهی رفت دست شویی
سوهی: واییییی خیلی گشنمه بیار که الان....کوک
کوک:....
سوهی: کوک کجایی با توعم ها
کوک:ها....حواسم نبود
...........
شرایط پارت بعد: ۱۷ لایک🫰
۱۶.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.