ماه زیبای من
ماه زیبای من
پارت چهارم
_____________________
ویو ا.ت
+هوپا من شیر کاکائو میخوا...
وقتی برگشت با چیزی یا بهتر بگم کسی که خشکش زد و ...
اون جین بود کسی که باعث تمام اتفاق ها شده بود
دو دقیقه میشد بهم نگاه میکردن هیچ کس حرف نمیزد
خاطره های ا.ت داشت مرور میشد که
جیهوپ اومد
@ا.ت بیا دیگ....
@تو اینجا چیکار میکنی !
دست ا.ت رو گفت و سمت خودش کشید و از کنار جین با یه تنه رد شد
+ا،اون جین بود
@مهم نیست ا.ت
+ولی...
هنوز حرف ا.ت تمام نشده بود که هوپ وایستاد دست هایش رو روی شونه ا.ت گذاشت
@ا.ت تو قول دادی ...قول دادی فراموشش کنی
+میدونم اما اون...
@دیگه نمیخوام در موردش حرفی بشنوم ا.ت ...بهتره ادامه خریدمون رو بکنیم و اصلا بهش فکر نکن فهمیدی ؟!!
+آ،آره
بعد نیم ساعت از فروشگاه بیرون اومدن
@خب فردا برات نوبت روانشناس گرفتم بری مشاوره بشی بهتره
+ من خوبم هو...
@حرف نباشه
+باشه
بعد از یک ساعت گشتند رسیدن خونه
+شام چی داریم ؟!
@رامیون
+جیهوپ !
@شوخی کردم ...با هم یه چی درست میکنیم
+باشه
ا.ت رفت بالا و جیهوپ گوشیش رو گرفت و به یونگی زنگ زد
@الو
#ها؟!
@حواست به جین باشه
#چرا؟!
@امروز ا.ت دیدش ...نمیخوام که دوباره چشمش بهش بخوره
#خب من چجوری بفهمم جین کجا میره اونوقت ؟!
@یه کاری بکن دیگه ...دلم نمیخواد ا.ت مثل چند روز پیشش بشه تازه سه جلسه شده رفته مشاوره
#باشه حواسم هست
@ممنون
#خواهش
تلفن رو قطع کرد که ا.ت اومد پایین
+کی بود ؟!
@یونگی بود
+چی میگفت ؟؟
@هیچی میخواست حال تو رو بپرسه
+آها ...میای کیک درست کنیم ؟!
@ها؟!....آره آره بیا
با کمک جیهوپ کیک درست کردیم و تو فر گذاشتیم
@خب؟!
+خب؟!
@نظرت با یه استراحت چیه ؟؟
+عالی
پرش زمانی به فردا دفتر مشاور
دوباره وارد اون مکان شد دلش میخواست سریع دوره های تخصصیش تمام بشه اما خیلی دیر میگذشت
+سلام
&داخل منتظرتون هستن
در زد و وارد دفتر شد روی مبل روبرو مشاور نشست
✓سلام عزیزم
+سلام
✓خب ...قرار بود امروز تعریف کنی چه اتفاقی افتاد که جدا شدید و چجوری با هم آشنا شدین ...یادت که نرفته هومم؟!
+نه نه یادمه
✓خب ؟!
+قضیه از این قراره که ...
نظر یادت نره رفیق!
(پارت بعدی آشنایی و جدایی ا.ت و جین رو میفهمین)
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
پارت چهارم
_____________________
ویو ا.ت
+هوپا من شیر کاکائو میخوا...
وقتی برگشت با چیزی یا بهتر بگم کسی که خشکش زد و ...
اون جین بود کسی که باعث تمام اتفاق ها شده بود
دو دقیقه میشد بهم نگاه میکردن هیچ کس حرف نمیزد
خاطره های ا.ت داشت مرور میشد که
جیهوپ اومد
@ا.ت بیا دیگ....
@تو اینجا چیکار میکنی !
دست ا.ت رو گفت و سمت خودش کشید و از کنار جین با یه تنه رد شد
+ا،اون جین بود
@مهم نیست ا.ت
+ولی...
هنوز حرف ا.ت تمام نشده بود که هوپ وایستاد دست هایش رو روی شونه ا.ت گذاشت
@ا.ت تو قول دادی ...قول دادی فراموشش کنی
+میدونم اما اون...
@دیگه نمیخوام در موردش حرفی بشنوم ا.ت ...بهتره ادامه خریدمون رو بکنیم و اصلا بهش فکر نکن فهمیدی ؟!!
+آ،آره
بعد نیم ساعت از فروشگاه بیرون اومدن
@خب فردا برات نوبت روانشناس گرفتم بری مشاوره بشی بهتره
+ من خوبم هو...
@حرف نباشه
+باشه
بعد از یک ساعت گشتند رسیدن خونه
+شام چی داریم ؟!
@رامیون
+جیهوپ !
@شوخی کردم ...با هم یه چی درست میکنیم
+باشه
ا.ت رفت بالا و جیهوپ گوشیش رو گرفت و به یونگی زنگ زد
@الو
#ها؟!
@حواست به جین باشه
#چرا؟!
@امروز ا.ت دیدش ...نمیخوام که دوباره چشمش بهش بخوره
#خب من چجوری بفهمم جین کجا میره اونوقت ؟!
@یه کاری بکن دیگه ...دلم نمیخواد ا.ت مثل چند روز پیشش بشه تازه سه جلسه شده رفته مشاوره
#باشه حواسم هست
@ممنون
#خواهش
تلفن رو قطع کرد که ا.ت اومد پایین
+کی بود ؟!
@یونگی بود
+چی میگفت ؟؟
@هیچی میخواست حال تو رو بپرسه
+آها ...میای کیک درست کنیم ؟!
@ها؟!....آره آره بیا
با کمک جیهوپ کیک درست کردیم و تو فر گذاشتیم
@خب؟!
+خب؟!
@نظرت با یه استراحت چیه ؟؟
+عالی
پرش زمانی به فردا دفتر مشاور
دوباره وارد اون مکان شد دلش میخواست سریع دوره های تخصصیش تمام بشه اما خیلی دیر میگذشت
+سلام
&داخل منتظرتون هستن
در زد و وارد دفتر شد روی مبل روبرو مشاور نشست
✓سلام عزیزم
+سلام
✓خب ...قرار بود امروز تعریف کنی چه اتفاقی افتاد که جدا شدید و چجوری با هم آشنا شدین ...یادت که نرفته هومم؟!
+نه نه یادمه
✓خب ؟!
+قضیه از این قراره که ...
نظر یادت نره رفیق!
(پارت بعدی آشنایی و جدایی ا.ت و جین رو میفهمین)
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
۳.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.