ادامه پارت قبل
دوباره صورتش به همون چهره شاد برگشت و لب زد
.
_ اااا خوب تو الان دوست دختر منی.... پس اشکالی نداره
.
از طرز نگاهش معلوم بود داره بهم تیکه میندازه دستم رو مشت کردم و به بازوش زدم ( البته نه آنقدری که دردش بگیره) و بعد هردومون خندیدیم حس میکردم به عنوان دونفر که عشق قرار دادی دارن زیاد باهم صمیمی شدیم .... البته این عشق قراردادی فقط برای اون نه من ...
.
.
( کنفرانس مطبوعاتی )
.
داشتم به صورتش نگاه میکردم دوباره همون پسر بچه پنج ساله شده بود منتظر بودم که بزنه زیر گریه ولی با یه جواب عجیب روبه رو شدم
.
_ متاسفم ولی این کنفرانس در رابطه با زندگی شخصی من نیست پس به این سوال جوابی نخواهم داد .... سوال بعدی
.
قوی به نظر میآمد ... انگار که یه آدم دیگه شده بود ... کسی که ترسی از آدم ها نداشت
.
.
_ اااا خوب تو الان دوست دختر منی.... پس اشکالی نداره
.
از طرز نگاهش معلوم بود داره بهم تیکه میندازه دستم رو مشت کردم و به بازوش زدم ( البته نه آنقدری که دردش بگیره) و بعد هردومون خندیدیم حس میکردم به عنوان دونفر که عشق قرار دادی دارن زیاد باهم صمیمی شدیم .... البته این عشق قراردادی فقط برای اون نه من ...
.
.
( کنفرانس مطبوعاتی )
.
داشتم به صورتش نگاه میکردم دوباره همون پسر بچه پنج ساله شده بود منتظر بودم که بزنه زیر گریه ولی با یه جواب عجیب روبه رو شدم
.
_ متاسفم ولی این کنفرانس در رابطه با زندگی شخصی من نیست پس به این سوال جوابی نخواهم داد .... سوال بعدی
.
قوی به نظر میآمد ... انگار که یه آدم دیگه شده بود ... کسی که ترسی از آدم ها نداشت
.
۲.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.