چند پارتی
چند پارتی
نویسنده: مرلین
وقتی اکست رو بعد چند سال میبینی
درخواستی
p3 گفت : چطوری بیب
از این به بعد ا. تو باــ نشون میدم
ــ: ولم کن عوضی
ــــــــــ: اوه اوه میبینم پرویی هم میکنی از موهاش میگیره و میکشه
ــ: جیغغغغ هانااا
هانا صداشو میشنوه و میدوه تو کوچه و با داد میگه
هانا: ولش کن عوضیییییی
ــــــ تفنگشو در میاره و به سمت هانا میگیره و میگه
ــــــــ: ی قدم دیگه بیایی جلو با خاک یکسانت میکنم
هانا برای اینکه لجشو در بیاره ی قدم میاد جلو وـــــــــــ هم شلیک میکنه
ا.ت که این صحنه رو میبینه پاهاش سست میشه و میافته زمین و شروع میکنه به گریه کردن
هق هقاش توی کوچه پیچیده میشد منم دلم سوخت واسش با آمپول بیهوشش کردم و گذاشتمش تو ماشین و به سمت مقصد راهی شدم
و وقتی رسیدم ماسکی روی صورت رو ورداشتم که صدای یکی از اتاق اومد
ا. ت
از خواب بیدار شدم و با صورت کسی که چند ساله ندیدمش روبه رو شدم
تهیونگ: سلام عشقم
ا. ت: به من نگو عشقم زدی زندیگم رو کشتی بعد با چه رویی میای میگی عشقم؟ از جلو چشمام گورتو گم کن عوضییی
تهیونگ: اوه اوه پرو هم میشی؟ میدونی اونی که بهت پیام داده بود کی بود؟
ا. ت: داره فکر میکنه.. میفهمه عوضی آشغالللللللل
ا. ت
رفتم جلو و خواستم بزنم تو گوشش که یهو...
نویسنده: مرلین
وقتی اکست رو بعد چند سال میبینی
درخواستی
p3 گفت : چطوری بیب
از این به بعد ا. تو باــ نشون میدم
ــ: ولم کن عوضی
ــــــــــ: اوه اوه میبینم پرویی هم میکنی از موهاش میگیره و میکشه
ــ: جیغغغغ هانااا
هانا صداشو میشنوه و میدوه تو کوچه و با داد میگه
هانا: ولش کن عوضیییییی
ــــــ تفنگشو در میاره و به سمت هانا میگیره و میگه
ــــــــ: ی قدم دیگه بیایی جلو با خاک یکسانت میکنم
هانا برای اینکه لجشو در بیاره ی قدم میاد جلو وـــــــــــ هم شلیک میکنه
ا.ت که این صحنه رو میبینه پاهاش سست میشه و میافته زمین و شروع میکنه به گریه کردن
هق هقاش توی کوچه پیچیده میشد منم دلم سوخت واسش با آمپول بیهوشش کردم و گذاشتمش تو ماشین و به سمت مقصد راهی شدم
و وقتی رسیدم ماسکی روی صورت رو ورداشتم که صدای یکی از اتاق اومد
ا. ت
از خواب بیدار شدم و با صورت کسی که چند ساله ندیدمش روبه رو شدم
تهیونگ: سلام عشقم
ا. ت: به من نگو عشقم زدی زندیگم رو کشتی بعد با چه رویی میای میگی عشقم؟ از جلو چشمام گورتو گم کن عوضییی
تهیونگ: اوه اوه پرو هم میشی؟ میدونی اونی که بهت پیام داده بود کی بود؟
ا. ت: داره فکر میکنه.. میفهمه عوضی آشغالللللللل
ا. ت
رفتم جلو و خواستم بزنم تو گوشش که یهو...
- ۸.۲k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط